VK-Cheri
Enlace al comentarioCódigo de conductaPortal de Seguridad de Wattpad
سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم .. خوشحال میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی.. پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی " قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟" https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri