chuko_ji

بعضی وقت ها به حدی شجاع میشم که انگار احمقم

iiiipiir

سلام سلام، بابت اینکه مزاحم شدم عذر میخوام.
          نمی‌دونم اینکار درستیه یا نه، ولی دلم گفت یه لحظه مزاحمت بشم...
          قول می‌دم سریع می‌رم!
          فقط یه چیزی دارم که یه مدت توی دلم سنگینی می‌کنه... اسمش "ورا"ـه.
          یه داستانیه که نمی‌دونه خودشه، یا یه نقش... نمی‌دونه باید عاشق باشه، یا قاتل...
          نمی‌دونم شاید دوستش داشته باشی، شایدم نه... ولی اگه یه روزی دلت خواست یه فیک عجیب بخونی که یه‌ذره درد داره، یه‌ذره عشق، یه‌ذره مرموزی... اون موقع "ورا" منتظرته.
          
          و حالا منم می‌رم... قبل از اینکه فکر کنی مزاحمم!
          
          
          https://www.wattpad.com/story/394806145?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=iiiipiir

emi13_7

حال و هوای white voice رو دوست دارم پس میخوام شروعش کنم ^^ 

emi13_7

@chuko_ji ♡⁠(⁠>⁠ ⁠ਊ⁠ ⁠<⁠)⁠♡
Reply

chuko_ji

@emi13_7 مرسی که خوندیش
Reply

chuko_ji

@emi13_7 مرسی که خوندیش
Reply

_I_KiMTE

های بیب..
          امیدوارم حالت خوب باشه و سرحال باشی
          ساری که بدون اجازه اومدم توی مسیج بردت.
          ممنون میشم اگه بوکم رو بخونی، اگرم که نمیتونی ممنون میشم به دوستات معرفیش بکنی..
          در کل ممنون میشم از نگاه و نظر قشنگتون♡
          https://www.wattpad.com/story/356328772?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=biby_0&wp_originator=BLGzVDqv3u49SR%2FQFoOUhlxrnNbFvHGJpkmwJ0iy%2BqFmJNUz2KxDgQAzopPLk5E8VGVJA6iVL7USV5qJ1Eg3bcdLYJbawDLL%2BULyJKeBMooJQorFYrcJHA%2FLOoLddA0Y

chuko_ji

@_I_KiMTE دو ماه دیگه که کنکور دادم میخونم
            فقط امیدوارم یادم نره
Reply

chuko_ji

ذوق نوشتم کور شده بود
          استعداد و علاقه من به طبیعت گره خورده بود 
          قلم من به آسمون زنجیر شده بود، اون روزها از پنجره کوچیکی آسمون رو میدیدم.
          آسمون کوچیک بود، ساختمون ها بلند.
           و رقص قلمِ من، در چهارچوب فلزی و مربعی ای محاط شده بود.
           نوشتن ام هیچوقت از اون چهارچوب فراتر نمی‌رفت ,  هر خط تکرار خط قبلی بود.
          تصاویر نقاشی هام پر از زاویه شده بود.
          زاویه ها خفه ام میکردن.
          کوچیک و کوچیک تر می شدم.
          سرم رو که بالا می‌آوردم، سقف مستطیلی رو میدیدم و سرم رو پایین می انداختم، کتابهای مکعبی .
          خط ها همه، خط کسری ، نوشتن؛ تند و بی دقت، آرامش پیچ و تاب دادن خط نستعلیق از دست رفته بود .
          دیگه خودمو هنرمند نمی‌دونستم فقط مهارت داشتم، در حل کردن چند تا مسئله تکراری، یا تصور دقیق شکل مدل فیزیکی. 
          باغمون رو فروختیم.
           مادامی که هنوز نفروخته بودیم، دستم باز بود.
           تا می‌تونستم می‌نوشتم .الان باغمون رو فدای ی مکعب بزرگ دیگه به اسم خونه کردیم که پنجره بزرگتری داشته باشه .
          آسمان را بفروشید که پنجره بخرید .
          باغ رو از تلویزیون میبینم دور تر که میرم، اونم توی ی قاب مستطیلی حبس شده .
          یا شاید من حبس شدم!
          حتی پارکی که میرم هم بین دیوارای مستطیلی بی انتها قرار داره و اینجا که مینویسم، این صفحه هم قابل لمس نیست، قابل دیدن نیست، لطافط و پیچیدگی و گردی نداره.
          من دستامو روی کلید های مربعی، گوشی مستطیلی می کشم و خودمو به اون راه میزنم .
          حتی الگوی لباسهام خشک و ساده و صافه، مخصوصا فرم مدرسه.
          ولی می‌دونم که زیر اون سختی و تیرگی اش، منم قوس و چرخش دارم، منم بالا و پایین دارم، کم و زیاد، غم و شادی ، خشم و ترس، اشک و درد .
          باید برای خودم لباسای جدید بخرم.

chuko_ji

فکر کنم سه ساله دارم اینجا نوروز رو تبریک میگم
          بازم مبارک باشه 
          به امید اینکه سال دیگه خبری از این بهشت اجباری نباشه

chuko_ji

تقریبا
Reply

ItisRaha

@chuko_ji 
            فکر کنم موفّق شدی؟
Reply

chuko_ji

بعد از یک سال و اندی پروف عوض کردم ولی واتپد نمیزاره بکگراندمو عوض کنممم⁦:⁠-⁠*⁩
          یکی که اوتاکوعه یا نیست ی انیمه معرفی کنه بیاد با هم دوست شدیم⁦O⁠_⁠o⁩

emi13_7

@chuko_ji جوجوتسو کایزن که اونم کامل ندیدم :/ 
Reply

chuko_ji

ناراحتم که اینجا و آدماش رو ول کردم و دارم زیست میخونم

ukabedir

@chuko_ji   همه مارو ول کردن . راحت باش گلم
            درستو خوب بخون
Reply

SadafTavousi

@chuko_ji 
            منم ناراحتم که اینجارو ول کردم و دارم زبان میخونم
Reply