Teahkook_writer

پسرک مظلوم تقریبا از گفتن خواسته اش پشیمون شده بود و میخواست هرچه سریعتر از شر نگاه های شهوت انگیز و بدجنسانه پدرخوانده اش که بخاطر جاذبه نگاه و پرستیژ ایستادنش هر کسی وادار به اطاعت از دستوراتش می‌کرد ، خلاص بشه . 
          " قانع کننده نبود جونگ‌کوک ! ... لازمه بهت یاداوری کنم چرا دیروز تنبیه شدی یا یادته !؟ "
          
          https://www.wattpad.com/story/318593161?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=WnOLG%2F87fXZnk1XPwe2wS2LRYXkrsq5m1OhHfsidVQm5DWniUvKBXCxZErlbmIQjQUP7kMtCo5RgzoCp1l9mv8Yr6VUTGPLFV%2Fg8YxGHKP4HKZG0%2BVCjQBDfo90hs4uM

linettexlin

yadegar

های آبنبات⁦(。♡‿♡。)⁩
          
          ببخشید وارد مسیج بردت شدم⁦。◕‿◕。
          
          ولی میشه به بوکم سر بزنی(◠‿◠✿)
          
          ممنون خیدافیظ⁦(ノ^_^)ノ
          
          https://www.wattpad.com/story/304704648?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=yadegar&wp_originator=fKvfYxGSZLB1qHIRBgXnHIJxZMHyKgW6hjmTlVw9hSx9d3wgJaSU3xXfAXI5fpmAc%2FpbXLzEHHVdLZ2Oj1JbQBBTvImabO5aEgxmFynIE7Aus1e9obqR2jBMLILZU4AX