enioobservation
يك نفر ازم پرسيد :" چه اتفاقى افتاده ؟ " و من گفتم :" اتفاق. تو اين هيجده سال حتما كلى اتفاق افتاده. حتما. " هيتمن برمى گرده چون نمى خوام بره. من هستم چون نمى خواستم برم. من هستم چون نمى شه از " اين " فرار كرد. اتفاق ها ميوفتن و ما ساخته مى شيم. ما از پله هاى اتفاق، بالا مى ريم و قد مى كشيم. درسته. ديگه " اون " نيست. ديگه اون نيست چون پشت هر نجمه، كلى انتظار و كلى توقع و كلى دروغ خوابيده. اميدوارم نشنوم اين رو، نشنوم اين اسم رو. فارق از جنسيت، فارق از جدا سازى اسم ها، من رهى رو انتخاب كردم. رهى يعنى مسافر. همه ما يه جورايى مسافر هستيم، نه؟