firoo_sunshine
خلاصهی فیکشن: من، جنی! شاهدخت هفتم گوریو... مادرم یه گیسانگ از سلسله ی هانه اون صیغه ی مورد علاقه ی پادشاهه اما منو برادر تنیم مجبور بودیم واژه ی نامشروع رو تمام عمر با خودمون بکشیم! برای فرار از ازدواج با پسرعموم، به سرزمین هان رفتم و اونجا با شاهزادههای هان آشنا شدم... https://www.wattpad.com/story/376207159?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=firoo_sunshine