ChibeniTP

هلو بستی،
          
          میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ، 
          
          بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
          
          و بعد یه سری به پارکی که زیام داستان باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده، هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم و کلی حرف بزنیم
          
          آ رسیدیم، همینجاست 
          
          * کتاب رو به سمتت میگیرم 
          
          با عشق تقدیم به تو، امیدوارم ازش کلی لذت ببری❤️
          
          لاو یو❤
          
          https://www.wattpad.com/story/305086937?

Sonyiasbackup

سلام دوست عزیز♥️
           داستانی دارم که کاملا از کلیشه پرهیز کرده و باعث میشه عاشقش بشی
          صداش کن: نغمه ایی از خون و خاکستر
          به قول خودم جنایی-رمانتیک خونی داستان متفاوتی که میدونم عاشقش میشی
          فصل دومش رو تازگی شروع کردم...
          در اختیار شماست
          https://www.wattpad.com/story/283773953