Supernatural313

 داستان: «او یک فرشته بود»
          
          ⚠️ هشدار پیش از آغاز
          این داستان فقط یک قصه نیست؛ یک سفر احساسی‌ست.
          دو فصل دارد —
          
          فصل اول پایانِ شادی ندارد.
          فصل اول قرار نیست شما را آرام بگذارد…
          بلکه می‌خواهد قلبتان را بشکند، روحتان را بلرزاند و یادتان بیاورد که از دست دادن، گاهی بخشی از زندگی است.
          
          اما اگر همراه بمانید…
          فصل دوم مثل آخرین نور امید درست همان لحظه‌ای می‌رسد که فکر می‌کنید دیگر تحمل ندارید —
          و پایان خوبش، مرهمی‌ست برای تمام زخم‌های فصل اول.
          
          
           مقدمه فصل اول:
          
          گاهی فرشته‌ها در آسمان نیستند.
          گاهی میان ما قدم می‌زنند…
          در ازدحام خیابان‌ها، پشت سکوت شب‌ها، میان آدم‌هایی که دوست‌شان داریم…
          
          اما ما نمی‌شناسیم‌شان — چون بال ندارند.
          نه هاله‌ای دورشان هست، نه نور از چهره‌شان می‌تابد.
          
          با این‌حال…
          گاهی یک چیز در وجودشان فریاد می‌زند که آن‌ها از جنس این دنیا نیستند:
          
          چشم‌هایی که پاکی‌شان را نمی‌شود پنهان کرد،
          نگاهی که حتی تاریکی را نمی‌ترساند،
          لبخندی که انگار خودش التیام و آرامش است…
          
          همین‌ها کافی‌ست تا بفهمیم…
          او یک فرشته است.
          
          و درست همین‌گونه بود —
          درست او… یک فرشته بود.
          شیائوژان، فرشته‌ی این داستان.
          فرشته‌ای که میان آدم‌ها زندگی می‌کرد…
          و هیچ‌کس نمی‌دانست قرار است سرنوشت چطور بال‌هایش را بشکند.
           #S_M_H
          https://www.wattpad.com/story/404564028

Supernatural313

«یک گلوله، یک قلب، یک ورق جوکر…»
          رئیس بانک مرکزی، بامداد امروز با شلیک مستقیم به قلبش کشته شد.
          تنها نشانه: ورق جوکر با حرف بزرگ W که با پونز، بی‌رحمانه به پیشانی‌اش چسبانده شده بود.
          
          شهر در شوک فرو رفت.
          مردم، خشمگین و سردرگم، در خیابان‌های منتهی به بانک مرکزی راهپیمایی کردند.
          اما سؤال سنگین‌تری از صدای گلوله بر سر زبان‌ها افتاد:
          «آیا او واقعاً بی‌گناه بود؟»
          
          افشاگری‌ها آغاز شد.
          پرونده‌ای پنهان از تجاوز رئیس فقید به پنج امگای جوان...
          و باز، همان ورق لعنتی، همان W مرموز، بر صحنه‌ی جنایت.
          
          هر ورق، آغشته به خون، حقیقتی سیاه را فریاد می‌زد.
          
          در پی آن، اسکن دیجیتالی ورق بعدی پرده برداشت از رسوایی تازه:
          افسری فاسد که با گرفتن رشوه، گناهکاران را آزاد و بی‌گناهان را به چوبه‌ی دار سپرد.
          
          قتل معاون بیمه مرکزی...
          قتل تاجر بزرگ ویسکی...
          و لیست، هنوز کامل نشده...
          
          سه سال سکوت، سه سال سایه.
          و حالا، بالاخره پرده کنار رفته:
          قاتل سریالی، معروف به جوکر ـ دبلیو، کیست؟
          افشاگر عدالت یا مجازات‌گری در نقاب کابوس؟
          
          ما فقط می‌دانیم که هر بار که حقیقتی دفن می‌شود، ورقی دیگر از جوکر در باد پدیدار می‌شود...
          
          ———
          
          و حالا با گذشت بیش از یک سال، فصل دوم جوکر-دبلیو آغاز شد؛
          همسفر قدیمی، خوشحال میشم که فصل دوم هم با من هم‌سفر بشی♥️
          
          
          https://www.wattpad.com/story/291472008

yizhanlove9

سلام نازنینم خوشحال میشم به بوک های ییجانیم سر بزنی و حمایتشون کنی
          اگه فن ییجانی هستی حتماً به بوک های ییجانیم سر بزن و حمایتشون کن پشیمون نمیشی
          من از حمایت زیباتون دریغ نمیشم و شما خرگوشا هم از بوک های ییجانی :) مثه یه سود دو طرفه
          منتظرتم زیبا ♥️
          https://www.wattpad.com/story/367806059?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=yizhanlove9

saye_rain

https://www.wattpad.com/story/359683134?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=saye_purple
          
          سلام قشنگم❤️✨️
          این اولین بوک منه که فول شده✨️ ممنون میشم بهش یه فرصت بدی مهربون❤️
          یه معذرت خیلییی گنده بابت اینکه تو مسیج بردت پیام میذارم♥️TT

Nazanin_zk

https://www.wattpad.com/story/358602786?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Nazanin_zk&wp_originator=gUPRWSugEK0%2Fx4%2B03pXQVLLdJEgb3pzLI%2B7EmupbD1hkZDgHfZT4dWn4nWPuQD7uZfPtZNKBv9l2jIebDRz5inadAIkq%2FrcStu7NU6fCZ4tVfuPdiSrG9lwHvpjr%2BDS5
          سلام عزیزم ، ببخشید بی اجازه وارد بوردت میشم❤️
          اولین کار ییجانیم رو مدتی پیش آپ کردم و خوشحال میشم اگه دوست داشتی بخونیش و نظرتو بدونم❤️❤️

Pd_bun

farzan1905

@Pd_bun حتما عزیزم ممنونم 
Reply

_I_KiMTE

های بیب..
          امیدوارم حالت خوب باشه و سرحال باشی
          ساری که بدون اجازه اومدم توی مسیج بردت.
          ممنون میشم اگه بوکم رو بخونی، اگرم که نمیتونی ممنون میشم به دوستات معرفیش بکنی..
          در کل ممنون میشم از نگاه و نظر قشنگتون♡
          https://www.wattpad.com/story/356328772?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=X_x_THVKOOK_x_X&wp_originator=nFTa%2FRkVCWAeyMsQL3VBxtXIf7k0eCGZC%2B%2BA39%2BJX%2FzS93zar1gk61RNItvn90k%2Bilb26EklsmDdzp5Gnu%2BKTwozCE9c17Uhb6v1Ss7IgiLKZSoG6HYIDJtycscs8egZ