fateme_sdtmnd
تو سمتم طناب انداختی فکر کردم طناب نجاته و دیدم از طرف توئه به بقیهش فکر نکردم چشمامو بستم و خودمو دست تو سپردم طناب رها شد و من بیشتر از قبل تو چاه مرگ فرو رفتم این بار با دست و پای شکسته و با چشمایی که تو اعماق و تاریکی چاه دنبال تو میگشتن