.•♫جےجے

هی آخرین ذرات خاک خورده و فراموش شده ی بچگیم این دفتر همینجا به پایان خودش میرسه 
          لیام تنها کسی که بود این خونه رو تا الان نگهداشته بود 
          لیام خونه ی ما بود 
          لیام از پیش ما رفت و ما تا ابد بی‌خانمان شدیم :)
          

صد و بیست تا فالورر دارم ‌که  هشتاد درصد نیستن دیگه ... عاح زندگی دلم برای اون روزایی ک با ی عالمه ادم حرف میزدم اینجا تنگ شده ... 

وای برگام دیدم الان واتپد یه فن فیک هیدن استریت هست واااای گلبرگ نخند زشتهههه وااااییی

وای یه کرمی افتاده تو بدنم که یه اسمات عرفان پایدار و مهراد هیدن بنویسم * ایموجی خنده در حد جر خوردن  ن ولی جدی ببینم سه چهار نفرم فن پایدار یا زد بازی باشن مینویسم عاااح گاد :) *جررر خوردن همچنان 

بیاید ایدی اینستاتونو بدید بیام مخ تونو بزنم  

خوشحال میشم سری به ماریونتا بزنی.
          https://www.wattpad.com/story/268920835?

باز من کصخل شدم پناه اوردم واتپد ..واتپد کویررررحاجیا امتحان دفاعی دارم انقدر کصشر و خزعبلیجات و کصشر خوندم اومدم دوتا فف بخونم بشوره ببره.... وااااللاااا

باشه ولی سه سال دبیرستان احتمالا چندش ترین و تخمی ترین سال های عمر هرکسی میتونه باشه واقعا از ته قلبم دلم برای راهنمایی تنگ شده الان گیر کردم بین شیمی و هندسه و فیزیک و زهرمار و حناق ‌
          پ‌ن: تا اینجای دهم که هیچی ب جز تنهایی و در و ب دری و خون دل خوردن و یرقون خوردن و درس های سخت و پارگی هیچی نداشته ببینم بقیه اش چیه دیگه 

اول عید توی متن تبریک عید امسالم به چندتا از دوستام و کسی که خیلی دوستش داشتم گفتم مرسی بابت بودنت توی سال گذشته و آرزوی داشتن توی سال آینده ‌‌‌‌...به آخر تابستون نکشید که به فجیح ترین حالت ممکن قلبم شکست و همگی جداشدیم . حتی الان نمیدونم اونی ک دوستش داشتم الان مرده اس یا زنده اصنم نمیدونم چرا الان دارم اینارو میگم وقتی فردا امتحان جغرافیا دارم
          
          پ‌ن : واتپد من خیلی کویره ولی هروقت دلم میگیره میام توش :) وایب قشنگی داره حس میکنم

۱۲۲ تا فالورر:) مطمئنم نصف بیشترشون دیگ اصن یادشون نمیاد واندی چیه اره درست مثل خودم... ولی من هنوزم از سال ۲۰۱۶ اینجام دارم مینویسم از خیلی چیزا راجب خودم شاید اصنم کسی نخونه ولی مهم نیست ..اره داشتم میگفتم .... ۶ ماه اخیر زندگیم شایدم بیشتر از ۶ ماه باشه یه کاری باهام کرد ک من کلا تغییر کردم از علاقه هام دست کشیدم از طرز تفکرم باور هام حتی استایلم ..کلا یه ادم دیگه شدم جوری ک این گلبرگ جدید رو خودمم زیاد نمیشناسم :) شاید باید بگم بزرگترین چیزی که برام اتفاق افتاد خیانت بود ک هم از طرف عشق و از هم طرف رفیق تجربه کردم و میدونی چی شد؟ به قول بیلی ایلیش پیروزی توی انتقامِ !:) و من نمیخواستم یه بازنده باشم پس .... :)