"هر کسی بالاخره باید به جایی که بهش تعلق داره برگرده.
برای زین، این اتفاق تو سال 2026 افتاد."
اگه دوست داری یه سری بهش بزن لاو
Meant to be
https://my.w.tt/3NSEchSxH8
دهانم باز بود و دروغ ها را در خود پرورش میداد
من در آن روز نمی دانستم عشق چیست.
قلبم لخته كوچكی از خون است،من پوستش را كنده ام
قلبم هیچ وقت خوب نخواهد شد و هیچ وقت از بین نخواهد رفت
در وسط بهشت همه چیز های خوب را سوزاندم
ما خیلی بی هدف برای ادامه یافتن و خیلی بی حس برای مردن هستیم
این دنیا هرگز مال من نبوده ، تو مالك آن را بیرون كردی
من می خواهم خودم را بكشم كه انتقام دیگران را بگیرم
می خواستم به او بگویم كه او تنها کسیاست كه من میتوانم توی این دنیای مردنی عاشقش شوم
اما همین كلمه ساده عشق خودش قبلا مرده بود و كنار رفته بود
قلب او تكه ای از خون بود،ما از آن خوب مواظبت نكردیم
آن شكست و خونش جاری شد و ما نمی توانیم هرگز آن را درست كنیم
Larry Stylinson fanfic
*****
هی،ممنون میشم به فنفیکم نگاهی بندازی:}