hestia_story

سلام مهربونا
          	بعد از مدتها اومدم و نشستم کامنتهایی که به devil داده بودید رو خوندم
          	ممنونم ازتون 
          	و چیزی که میخوام بگم اینه که آپ دویل به خاطر اینکه وسطاش دچار بی برنامگی شدم تا مدتی متوقف میشه
          	معذرت میخوام که این خبر رو دیر بهتون میدم
          	اما حس کردم نمیتونم با نوشتنش اون حس خوبی رو که بابد بگیرم و همش به خاطر بی برنامگی فیک بود
          	پس فکر کردم بهتر اول برنامشو با جزئیات و کامل بنویسم و بعد اپشو از سر بگیرم
          	با تمام وجود از همه ی مهربونایی که دویل رو میخوندن معذرت میخوام و فقط میتونم بگم منتظرش بمونید :(
          	دوستتون دارم و ممنون بابت مهربونیاتون ♡♡

Seti656700

-تکیه داد به دیوار سرد اتاقش
          زانوهاش و بغل کرد
           یه قطره اشک از چشماش چکید؛)
          آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود 
          روش دوتا پتو بود ولی میلرزید
           از سرمای قلب یخ زدش . . .
          از شدت قلب درد چشماشو بسته بود
           که هیچ چیزی حس نکنه
           مدام زمزمه میکرد!
          چیزی نیس! اینم میگذره!
          عادت میکنی عادت میکنی!
          عادت میکنی!!!!!
          
          
          I think you'd like this story: "Bay A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم حمایت کنید :)

AyterZone

سلام جانآ
          معذرت میخوام که مسیج بوردت رو بی‌اجازه شلوغ میکنم اما خوشحال میشم به قصه کده کوچیک من سر بزنی و من میزبانت باشم 
          
          https://www.wattpad.com/story/337776176-%F0%9D%90%92%F0%9D%90%9A%F0%9D%90%AF%F0%9D%90%9E-%F0%9D%90%8C%F0%9D%90%9E-%F0%9F%8C%BF-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA%D9%85-%D8%A8%D8%AF%D9%87
          
          

hestia_story

سلام مهربونا
          بعد از مدتها اومدم و نشستم کامنتهایی که به devil داده بودید رو خوندم
          ممنونم ازتون 
          و چیزی که میخوام بگم اینه که آپ دویل به خاطر اینکه وسطاش دچار بی برنامگی شدم تا مدتی متوقف میشه
          معذرت میخوام که این خبر رو دیر بهتون میدم
          اما حس کردم نمیتونم با نوشتنش اون حس خوبی رو که بابد بگیرم و همش به خاطر بی برنامگی فیک بود
          پس فکر کردم بهتر اول برنامشو با جزئیات و کامل بنویسم و بعد اپشو از سر بگیرم
          با تمام وجود از همه ی مهربونایی که دویل رو میخوندن معذرت میخوام و فقط میتونم بگم منتظرش بمونید :(
          دوستتون دارم و ممنون بابت مهربونیاتون ♡♡

littleHosna

hestia_story

سلام مهربونا
          بابت این نبود سه هفته ای واقعا معذرت میخوام :(
          قرار نبود اپ devil soul یک هفته هم عقب بیوفته اما خب همه چیز دست به دست هم دادن تا گند بخوره به قولی که به خودم داده بودم
          با تمام اینها اینطور نبود که کلا سمت نوشتن نرم
          در واقع میرفتم اما هر چیزی رو که مینوشتم پاک میکردم و نمیتونستم حسی رو که میخوام ازش بگیرم
          بالاخره بعد از چند هفته تونستم چیزی باو میل خودم بنویسم
          میخواستم برای امروز ۲ پارت اپ کنم اما ادیت و پوستر اپیزود ۸ مونده و گفتم گذاشتن یک اپیزودِ خوب که روش چندین روز کار کردم بهتر از دو تا اپیزود ابکیه ^-^
          و حقیقتش برای همین یک اپیزود چهار هزار کلمه ای هم کلی زمان و انرژی صرف شده
          پس با تمام گله ای هایی که به خاطر اپ نشدن فیک دارید اگر خوندید و دوستش داشتید نظر دادنو فراموش نکنید ^-^♡

hestia_story

اپیزود ۶ از فیکشن devil soul اپ شد
          ورود چانیولی به دنیای انسانها مبارکا باشه
          بالاخره از پارت بعد چانبک داریم
          لطفا نظر بدید ^-^
          ووت هم فراموش نشه ♡