![](https://img.wattpad.com/useravatar/IELAORIGINAL.84.943049.jpg)
IELAORIGINAL
Link to CommentCode of ConductWattpad Safety Portal
- تو نیز به اندازه ی من، مرا می خواهی؟ آن قدر که بر درد، ترس و ننگ غلبه کنی؟ لب پایین پرنس را مکید و طعم چای و شیر را از آن ها چشید. - حضور تو، درد را برایم گوارا، ترس را جسارت و ننگ را به افتخار تبدیل می کند. نجوا کرد و لب هایش را روی گلوی پرنسش نشاند. اینبار با زبانش لبهای خود را تر کرد و همانطور که پهلو های پرنس را در دست می گرفت مک های عمیقی به گردن او زد. تن پرنس از آن لذت سرشار می لرزید و کُنت را وسوسه می کرد دندان هایش را در گلوی او فرو کند، اما در دل به خود تشر زد که این اولین بار اوست و نباید آزارش دهد. عمیق ترین مک لُرد، اولین ناله ی کشدار پرنس را بلند کرد و هوسوک درحالی که حنجره ی او را می بوسید، پذیرای آن لرزش شهوت انگیز شد. - صدای زیبایت را رها کن... نامم را... نامم را صدا بزن... سلام عزیزم خوشحال میشم این داستان زیبا و خاص رو امتحان کنی، ژانرش کلاسیک اروتیکه و کاپلش ویهوپه. https://www.wattpad.com/story/293074700?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=IELAORIGINAL&wp_originator=riyAXcaaiZCUVjpyptN6z%2BxZ7YjgQYk5B7FQ2VpFrtFdChKveN942BCLNPU2X%2FbIPZkSzfbYPw8AZC3CObbweaPG%2Fg4rJvdrmOBHZfdfjVBeOM%2F8hATIyaxSSwuOte5l