برگشتم ولی نه کامل :) فصل پنجم لالایی رو نیمه کاره ول کردم و حتی یه خط هم برای فصل بعدی کمدی الهی ننوشتم.
احتمالا لالایی رو کاملا بذارم کنار چون حتی نمیدونم داستانش چیه(خنده دار به نظر میرسه که نویسنده ی داستان اینو بگه ولی خب لالایی از اولشم قرار نبود چیز خاصی ازش دربیاد).
دادم وسوسه میشم قتل نفس به وقت پاریسو اپلود کنم ولی براش برنامه های دیگه ای دارم :)
تو writer's block مسخره ای گیر کردم که نمیدونم کی میخواد دست از سرو کله م ورداره.به همون اندازه که از نوشتن عاجزم به همون اندازه هم مطالعه برام سخت شده.
شاید باید نوشتنو ببوسم و بذارم کنار؟
ساعت نزدیک ۶ صبحهه و من نیمساعته دارم با خودم کلنجار میرم که یه الفاظ رکیک پارت پنجم lullaby رو سانسور کنم یا نه :)))))
یه جورایی اونقدر مهم نیست که باشن ولی به جنبه ی فان بودن هنا اضافه میکنن و شخصیتشو بهتر نشون میدن.
خب قبل ازاینکه کمدی الهی رو تموم کنم لالایی رو شروع کردم.از این کارا زیاد میکنم.به نظر خودم خوندن "lullaby"راحت تره.
اوایلش بیشتر مونولوگه. هنوز یه خط داستانی خوب و ثابت نداره.امیدوارم لذت ببرین :)