مری فقط یه جمله میگم
"به مناسبت در از گذرد... از در از در گذشت"
پارعههههههههههههههههههههههه
من دوباره یادم اومد دارم از وسط جر میخورمممممم
وای خدا جرررررررررررررر
هرشب خواب می بینم
سقوط می کنم از یک آسمانخراش
و تو از لبه آن
خم می شوی و
دستم را می گیری
سقوط می کنم هرشب
از بام شب
و اگر تو نباشی
که دستم را بگیری
بدون شک
صبحگاه
جنازه ام را
در اعماق دره ها پیدا می کنند...
گاهی فسون ماهی
گاهی شب سیاهی
گاهی در اسمانی
گاهی میان چاهی
گاهی غم مسافر
در انتهای راهی
گاهی به زیر باران
مانند سرپناهی
ای مهربانتر از نور
در بطن این سیاهی
بر من بکن نگاهی
بر من بکن نگاهی
شب در چشمان توست
به سیاهی چشمهایت نگاه کن
روز در چشمان توست
به سفیدی چشمهایت نگاه کن
شب و روز در چشمان توست
به چشمهای خودت نگاه کن
چشم اگر فرو ببندی
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
تو اضطراب کوچه ای
من التماس پنجره
تو سر کشی سکوت و من
رسیده ام به منظره
به رنگ سبز زندگی
من از تو مست می شوم
الهه ام اگر شوی
چه بت پرست می شوم
تو ای سرود زندگی
بیا ترنمت کنم
به عشق، واژه واژه ات
بیا تکلمت کنم