توی جایی بین ابرها...
یه پسر بود که بهش میگفتم خورشید...
اون خورشید من بود و منم ایکاروس اون...
برخلاف قوانین من عاشق اون شدم و اون عاشق من...
قرار بود طبق افسانه ها اون به بالهای من بتابه و من سقوط کنم...
قرار بود باعث مرگ من و شیون مردم یونان بشه...
اما آیا افسانه ها همیشه حقیقتو میگن؟
********
هی دوستم.
ممنان میشوم اگه یه داستان یک تازه کار نگاهی کنی.
موضوع متفاوته و نمونش توی واتپد نیست.
پسسسس.
با تچکر.
=)
https://my.w.tt/HitDuobkwX
های لاولی...
کتابای نقل قول هز و لو منتظرتن*-*
و همچنین دو جلد کتاب we miss 1D 1 & 2^_^
و کتاب EVERYTHING ABOUT LOVERS :))))
مطمعنم ازشون خوشت میاد❤
نقل قولهای نای و لی و زی هم قراره ترجمه بشن❤
و ممنون میشم اگه خودم رو هم حمایت کنی لاولی❤__❤