بالاخره با تلاش فراوان تونستم نتمو وصل کنم:)
خب شنبه ی پیش پارت نداشتیم سوری من واقعا فاکداب بودم بی نت و شنبه ی این هفته قول میدم پارت بدم.
دوستون دارم♥️
بالاخره با تلاش فراوان تونستم نتمو وصل کنم:)
خب شنبه ی پیش پارت نداشتیم سوری من واقعا فاکداب بودم بی نت و شنبه ی این هفته قول میدم پارت بدم.
دوستون دارم♥️
هلو بستی،
میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ،
بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
و بعد یه سری به پارکی که زیام باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده ،
هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم ،
همینجاست
* کتاب رو به سمتت میگیرم
برای تویه ، میدونم چیز با ارزشی نیست ولی با عشق بهت میدمش:)
لاو یو❤
https://www.wattpad.com/story/305086937?