

isa00ac
Link to CommentCode of ConductWattpad Safety Portal
بحث ادب و احترامه، وگرنه با دوتا جمله تو جمع میتونم رنگ صورتتو عوض کنم.

MINIJKlover
سلام^^ لطفا منو تو اولین تجربه ترجمه ام همراهی کنین☆ خوشحالم میکنین حمایت کنین ♡ *ببخشید بی اجازه پیام میدم https://www.wattpad.com/story/385006656?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=MINIJKlover

Yellow_Lisoo
خوشحال میشم نظرتو راجب "ممنوعه" بدونم❤️ https://www.wattpad.com/story/377863582?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Yellow_Lisoo

Johan5979
بفرمایید فرزند شیطان (~ ̄³ ̄)~ https://www.wattpad.com/story/373463996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Johan5979

Seti656700
کیم تهیونگ و جىٔون جونگکوک تو سن کودکی متهم به قتل عمد میشن و بخاطر اینکه به سن قانونی نرسیدن وارد موسس اصلاح و تربیت که فرقی با زندان یا تیمارستان نداره میشن و چی میشه اونجا همدیگر ملاقات کنن ؟ ------------------------- تکیه داد به دیوار سرد اتاقش زانوهاش و بغل کرد یه قطره اشک از چشماش چکید؛) آهنگ غمگین زیادی رو مخش بود روش دوتا پتو بود ولی میلرزید از سرمای قلب یخ زدش . . . از شدت قلب درد چشماشو بسته بود که هیچ چیزی حس نکنه مدام زمزمه میکرد! چیزی نیس! اینم میگذره! عادت میکنی عادت میکنی! عادت میکنی!!! I think you'd like this story: "Boy A"Vkook"" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370335533?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700 خوشحال میشم نگاهی بندازید :)

fatim-jung
سلام

DejavuRaven
سلام زیبایِ دوستداشتنی...متأسفم که بیاجازه میهمانِ نگاهت میشم!دوشاتیِ من تازه تکمیل شده و به نگاهِ گرمِ زیبای خوشقلمی مثلِ تو نیاز داره! خوشحال میشم اگر بتونم چند دقیقهای رو میزبانِ وجودت باشم https://www.wattpad.com/story/372414109?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

NinaaJeun
هلو زیبا ببخشید بدون اجازه تو مسیج بردت پیام گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی (برای رفیقمه) تنکسسس |اختلالی منجر به شکوفایی| جئون جونگ کوک توی هیجده سالگی دچار اختلال مانیک دپرسیو نوع مانیک میشه و خوش گذرونی های افراطیشزندگیشرو خراب میکنه و این تلنگر باعث میشه به نوع دوم بیماری یعنی افسردگی رو بیاره اما همچی وقتی کیم تهیونگ پسری که به خاطر طرد شدنش از خانواده مجبور به کار میشه عوض میشه . با اخراج شدن ته اون دنبال کاره جدیدی میگرده و اولین بار با جئون جونگ کوک مواجه میفهمه جفتشه. تهیونگ حتی با بی توجهی های کوک هم از تنها سرپناهش دل نمیکنه. ولی جونگ کوک موقعیت مراقبت از خودش رو نداشت چه برسه به فرده دیگه. شاید اختلال جونگ کوک سرنوشت اون دو رو به بازی میگرفت میکرد! اما نویسنده اش خوده تهیونگ و جونگ کوک بودن. https://www.wattpad.com/story/376018994?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=bluejflower

VK-Cheri
سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم .. من تازه کارم رو توی واتپد شروع کردم و خوشحال میشم اگر دوست داشتید یه سر به فیکم بزنید.. داستان جونگ کوک پنج ساله ای که توی یتیم خونه رها میشه بی خبر از سرنوشت پر تلاتمی که در انتظارشه و حالا با بیست ساله شدنش و رهایی از اون جهنم به دنبال راهی برای تغییر زندگیشه اما چی میشه اگر این بین با افرادی اشنا بشه که ادعاهای عجیبی نسبت به اون دارن ؟ چی میشه اگر هیچ چیز جوری که اون فکر میکرد نباشه ؟ https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

ZahraVahidi1
هلو هانی ببخشید که بدون اجازه وارد مسیج بوردت شدم❤ خوشحال میشم در ازای حمایتی که می کنم حمایت شم❤ https://www.wattpad.com/story/336563574?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=ZahraVahidi1