LIMO_

خوشحال میشم با نغمه همراه بشی=)
          https://www.wattpad.com/story/288625066

هعیی

لیمو بیا پروفتو عوض کننن

قول میدم این امتحانای کیری تموم شدن برم موهامو از ته بزنممم

لیمو بعد این همه مدت پیام دادم بهش
          ایگنور نشدم
          ضایع نشدم
          ولی هنوز جوری جواب داد که برای ادامه دادن حرفا ندونم چی بگم
          ثپنبممیمیمسممصمصخثمث
          دلم براش تنگ شده هق⁦(⁠╥⁠﹏⁠╥⁠)⁩
          البته فکر میکنم همیشه همینطوری حرف میزد راه رو برای ادامه حرفا میبست
          خیلی خره خیلییی
          بیا راهنمایی کن چی بگم بهش..

دارم مرزای کصدستی و کصچشمی رو رد میکنم
          رسما گفتم بهشون زکی
          قوداااا متوقفم کن زن

*فقط میخوام ی چی گفته باشم

لیمو ی طور خاصی دلم گرفته
          مثل روزایی که برف میومد اما مدرسه تعطیل نمیشد
          مثل وقتی که میفهمی غذا سوپه
          مثل غروب جمعه
          مثل اخرین تیکه پیتزا تو جعبه
          *بغل کردن زانو هام
          میشه بغلم کنی؟

وای لیموییی من قبلا از بغل متنفر بودم
          ولی جدیدا دلم میخواد همه رو بغل کنم⁦(⁠｡⁠ﾉ⁠ω⁠＼⁠｡⁠)⁩
          تو مدرسه هم مثل کوالا از بچه هامون اویزونم
          فکر میکنم بقیه انقدر بغل دوست ندارن ولی من میخوامممم
          چیکار کنم⁦╥⁠﹏⁠╥

ولی خوردن بستنی تو برف>>>>>>>نسکافه و قهوه