@ZiyaHakimi میدونی اخیرا فیک های زیادی رو خوندم که کوک یا حالا کاراکتری که عشق یه طرفه داره ، تبدیل به یه آدم سرد میشه و کلی زندگیش تغییر مثبت میکنه و ...و کلیشه ای شده و
این بنظرم کمی "اغراق" محسوب میشه
تو زندگی واقعی عشق یک طرفه عموما افراد رو ضعیف میکنه .
قرار نیست چون تهیونگ بهش متقابلا علاقه نداره اولین عشقش و کسی که سالهاست بهش علاقه داره رو بزاره کنار ، دوباره عاشق شه و کلی پیشرفت کنه و تهیونگ بدبخت شه.
من کاراکتری رو خلق کردم که عشقش به تهیونگ بیش از اینه که بتونه راحت افراد دیگه رو قبول کنه ، یا با وجود بدی هاش نبخشتش
قطعا یه سری بدی ها با وجود عشق بخشیده نمیشن
ولی کار تهیونگ ریکشنی بود از خودش نسبت به عشق کوک نشون داد که اگه دقیق نگاه کنیم میفهمیم منطقی بوده
یه مرد 34 ساله ای که تا حدی هموفوبیکه ، توی رابطه ی جدیه و تو سنی قرار داره که آماده ی هیجانات و تغییرات نیست . فقط میخواد از این به بعد در آرامش زندگیش رو به سر ببره .
حالا بعد از سالها متوجه میشه برادر کوچکترش بهش همچین عشقی داره
پس قطعا هرکسی باشه خیلی واکنشات بدتر از این نشون میده
کوک هم سالهاست به این ها فکر کرده و درکش انقدری بالاست که میفهمه این چیز هارو
در هرصورت ممنونم از نظرت 3>
آماده ی پارت های بعد باش
@ZiyaHakimi دوسش دارم ؟؟ عاشقش شدم بابا
ولی میدونی میتونی داستانو یجوری بنویسی کسی انتظارشو نداشته معمولا یا بهم میرسن یا نمیرسن اونی ک خیلی عاشق بوده بیشتر زخم میخوره و ترک میشه چیزیه ک هممون منتظریم تو داستان اتفاق بیوفته.
ولی چی میشه اگ همچی برعکس شه اینک کوک تغییر کنه یه ادم سرد و خشن بشه و به هیچکس دیگ اهمیت نده و یه کارکتر جدید ب داستان اضافه شه ک جای تهیونگو بگیره براش ،کم از عشقی ک نسبت ب تهیونگ داشت اسیب ندیده کم حرف بد و زخم زبون ازش نشنیده اگ تهیونگ با یه عذرخواهی ساده بخاد با کوک اوکی شه کلی بی انصافی میشه درحقش.
موقعی ک کوک داره با عشق جدیدش یه زندگی خوبو میگذرونه تهیونگ هم درد عشق یه طرفه رو حس کنه و با هیونا ب زندگیش ادامه این میشه کارما ایز بچ و نباید انقد ب کوک سخت میگرفت من هنوزم یاد زجه های کوک میوفتم قلبم فشرده میشه
@Loonalin_ توی پارت های قبلم اشاره کردم که پدر تهیونگ خونه نبود که در واقع آمریکا بود و مشغول آماده سازی شعبه ی دوم ، الان هم همونطور که توی پارت جدید اشاره کردم قراره هفته ی بعد بره آمریکا و مدیریت با خودشه که حالا اینکه جونگکوکم باهاش بره یا نه مشخص میشه
در واقع پدر تهیونگ در گذشته رئیس شرکت بوده و تهیونگ فقط پیشش کار میکرده ولی بعد از اینکه به ذهنش میرسه شعبه ی دومی بسازه ، ریاست رو به عهده ی تهیونگ میزاره که تهیونگم جونگکوک رو با خودش به شرکت میبره