jikookworld1358

"جیمین که فکر می‌کرد دیگه بدتر از روز اولش توی قصر نمی‌تونه چیزی اتفاق بیفته، حالا باید با دنیایی روبه‌رو میشد که توش حتی نفس کشیدن هم ممکنه جرم باشه و از همه بدتر، یه نفر اونجا منتظرشه، کسی که قراره نه فقط روزهای بدش رو تغییر بده، بلکه سرنوشتش رو برای همیشه به سمت دیگه‌ای ببره… شاید بهتر بود که از همون روز اول پا به قصر جئون ها نمیگذاشت!"
          	
          	«اسرار پادشاهی»
          	
          	-داستانی از جادو، عشق و خیانت
          	
          	بخشی از اسپویل پارت بعدی:
          	جیمین که از این حرف‌ها شوکه شده بود، رسما جا خورد، اخه محض رضای خدا اون پسر مغرور و لوس قرار بود سرنوشتش باشه؟! نه این امکان نداشت، تازه مگه اون کی بود که سرنوشت یه پسر و سرزمینش دست اون باشه؟! اون این همه راه به رونیتا نیامده بود که حالا این اژدهای پیر بهش بگه یه شاهزاده مغرور سرنوشتش؟!
          	- نه نه... تو اشتباه میکنی، این درست نیست.
          	+هیچ چیز درست یا غلطی وجود نداره... فقط بودن یا نبودن که وجود داره‌.
          	-من دارم جدی میگم، اگه کسی بخواد بکشتش... خوب بره، تازه من کمکشم میکنم!
          	
          	زمان اپ:دوشنبه
          	

jikookworld1358

"جیمین که فکر می‌کرد دیگه بدتر از روز اولش توی قصر نمی‌تونه چیزی اتفاق بیفته، حالا باید با دنیایی روبه‌رو میشد که توش حتی نفس کشیدن هم ممکنه جرم باشه و از همه بدتر، یه نفر اونجا منتظرشه، کسی که قراره نه فقط روزهای بدش رو تغییر بده، بلکه سرنوشتش رو برای همیشه به سمت دیگه‌ای ببره… شاید بهتر بود که از همون روز اول پا به قصر جئون ها نمیگذاشت!"
          
          «اسرار پادشاهی»
          
          -داستانی از جادو، عشق و خیانت
          
          بخشی از اسپویل پارت بعدی:
          جیمین که از این حرف‌ها شوکه شده بود، رسما جا خورد، اخه محض رضای خدا اون پسر مغرور و لوس قرار بود سرنوشتش باشه؟! نه این امکان نداشت، تازه مگه اون کی بود که سرنوشت یه پسر و سرزمینش دست اون باشه؟! اون این همه راه به رونیتا نیامده بود که حالا این اژدهای پیر بهش بگه یه شاهزاده مغرور سرنوشتش؟!
          - نه نه... تو اشتباه میکنی، این درست نیست.
          +هیچ چیز درست یا غلطی وجود نداره... فقط بودن یا نبودن که وجود داره‌.
          -من دارم جدی میگم، اگه کسی بخواد بکشتش... خوب بره، تازه من کمکشم میکنم!
          
          زمان اپ:دوشنبه
          

jikookworld1358

تهیونگ نیم نگاهی به دوستش کرد و با خودش فکرد بهترین فرصت برای اجرای نقشه است، بنابراین بی‌مقدمه گفت:جیمینا... یادمه دیروز گفتی دلت میخواد تو کلوپ های مدرسه ثبت‌نام کنی، چرا همین امروز اینکار نکنی؟
          جیمین که تا اون لحظه با آب و تام سیب‌زمینی های سرخ شده رو توی سس میزد و آماده خوردن بود، با این حرف سرش رو بلند کرد و گفت: امروز؟
          تهیونگ لبخندی زد و گفت:اره چه اشکال داره الان بهترین موقع است بعدا وسط سال که درسا سنگین تر بشن سخت تر میتونی شرکت کنی، تازه خود معلم ها بعد برامون واجب میکنن تا عوض بشیم، پس چه فرقی داره الان ثبت‌نام کنی یا بعدا!
          جیمین تعللی کرد و باخودش فکر کرد ایده بدی نباشه؛ ولی با بیاد اوردن شغلی که تازه به دست آورده بود، نا امیدانه سری تکون داد و گفت:نه نمیشه.
          تهیونگ که حس میکرد نتیجه ‌ای نداده، با صدای کمی بلند شده گفت:یعنی چی که نه!
          
          ............
          
          یعنی تهیونگ چه نقشه ای داره؟ قرار چی بشه؟!
          
          اسپویل پارت بعدی 
          «عشق بی‌روح»
          
          زمان آپ:دوشنبه

jikookworld1358

جیمین که جدیدا به این مرد مشکوک شده بود بدون تغییر حالت گفت: من از جین سوال کردم!
          پیجینگ که بهش برخورده بود سکوت کرد و به جین اشاره کرد تا پرونده رو بهش بده.
          جیمین وقتی پرونده رو از دست جین گرفت و خواست شروع به مطالعه کنه که هوسوک به سمت میزش امد و پوشه ای رو روی میز گذاشت و گفت: اینم اطلاعات کلوپ ها که میخواستی.
          جیمین که تا اون لحظه سعی کرده بود اروم بنظر بیاد، تن صداش رو بالا برد و گفت: من که بهت گفتم لازم نمیبینم که بیای!
          هوسوک امد جواب بده که ناگهان در دفتر بی مهابا باز شد و جئون جونگکوک وارد شد و همین باعث شد همه حظار شوکه به اون مرد نگاه کنن.
          
          اسپویل پارت بعدی 
          «دادگاه دروغین»
          
          زمان آپ:دوشنبه 
          
          _داستان پرونده‌ای مرموز تا جنایتی آشنا!

jikookworld1358

«در شبی سرد که جادو در ذرات هوا می‌لرزید، عقربه‌ها بر دوازده نشست.
          در دل قصر پرهیاهو، جیمین برای اولین بار قدم در جشنی اشرافی گذاشت؛ بی‌آنکه بدونه همین شب، سرنوشتش برای همیشه تغییر خواهد کرد.
          در میان خنده‌ها و جام‌های شراب، خطری در کمین بود؛ جادوگری با چشمانی پر از انتقام و وردی جاری بر لبش.
          جونگ‌کوک، شاهزاده‌ای مغرور و بی‌خبر از تهدیدی که بر او سایه افکنده بود، بی‌پروا در میان جمع می‌درخشید.
          و در لحظه‌ای که مرگ، چون سایه‌ای سیاه به او نزدیک میشد، دستی نجات‌بخش، جونگ‌کوک رو از لبه‌ی نابودی ربود.
          دست جیمین، جادوگری خاموش، با چشمانی که حکایت سال‌ها پنهان‌کاری و دلهره رو در خودش داشت.
          اون شب جیمین، سرنوشتش رو به شاهزاده‌ای پیوند زد که قرار بود همه چیز رو دگرگون کنه.
          از اون لحظه، دیگه نه تاج در امان بود، نه شمشیر، نه قلب‌هاشون.
          آغازشون نجاتی بی‌هوا بود... و پایانشون؟ قصه‌ای که تاریخ از گفتنش خواهد ترسید.»
          
          
          «اسرار پادشاهی»
          
          -داستانی از جادو، عشق و خیانت
          
          بخشی از اسپویل دیالوگ پارت بعد:
          جونگکوک با دوباره دیدن اون پسر زیبا رو، نظرش جلب شد و لبخند شیطونی زد و ایستاد و گفت:پیشرفتت برای خم شدن روی زانوهات چطور پیش میره؟
          جیمین که اصلا حوصله این پسر نداشت، چشمی چرخوند و سعی کرد وانمود کنه نشنیده و به راهش ادامه داد که دوباره جونگکوک گفت: هی، فرار نکن.
          -از تو؟!
          +خداروشکر، فکر کردم کر و لال شدی!
          -ببین، من بازم میگم تو احمقی اونم از نوع سلطنتیش 
          جونگکوک که دوباره همون جمله رو از اون پسر شنیده بود سری تکون داد و ابرویی بالا انداخت.
          -اوه... چیه نکنه بازم میخوای بندازیم زندان؟ یا بری گارد بابا جونت برام بیاری؟
          +دوباره انداختت تو زندان وسوسه‌م می‌کنه... ولی خودم هستم، دیگه چرا وقت سرباز هام رو هدر بدم؟!
          
          زمان آپ:دوشنبه

jikookworld1358

تهیونگ بیچاره که داشت اب میخورد با این سوال رسما، خفه شد و کل محتویات دهنش به سمت جیمین پرتاب شد!
          جیمین که عمرا فکرش رو میکرد همچین اتفاقی بیوفته، متعجب و اخم کرده به دوستش نگاه کرد، تهیونگ عاجزانه نگاه کرد و گفت: ببخشید یهوی شد، چرا می‌پرسی!
          تهیونگ واقعا نمیدونست چرا اون درباره جونگکوک کنجکاو شده؛ ولی میدونست که قرار نیست به جاهای خوبی کشیده بشه، مخصوصا الان که اون پسر برای جیمین نقشه کشیده بود.
          ..........
          
          اسپویل پارت بعدی 
          
          «عشق بی‌روح»
          
          زمان آپ:دوشنبه

jikookworld1358

مرد پشت خط از اونجایی که از این بحث داشت واقعاً ناراحت می‌شد گفت: پس حالا که اینطور، یا از ما کمک نگیر یا اگه میگیری... قبولش کن، من و ته فردا میرسیم سئول و تو باید آدرس جایی که اقامت داری بهمون بدی!
          
          جیمین ناگهان با این حرف از روی تخت پرید و تلفنش رو چنگ زد و فریاد زنان گفت: چییییی؟ برای چی بیاین؟! من به تهیونگ هم گفتم خودم از پسش برمیام، اگه بابام فرستادتت... برو بهش بگو اون زمانی که مامان مرد باید اینقدر نگران می‌بود نه حالا که همچی گذشته و من دوباره برگشتم!
          ...........
          
          اسپویل پارت بعدی
          
          «دادگاه دروغین»
          -داستان پرونده‌ای مرموز، تا جنایتی آشنا!
          
          زمان آپ: دوشنبه 
          

jikookworld1358

"همه چیز با یک نگاه شروع شد...
          اون یه غریبه بود، اما سرنوشتش به قلب امپراتوری گره خورده بود.
          می‌خواست فقط از سایه‌ها عبور کنه...
          اما با اون روبه‌رو شد...
          شوالیه‌ای با نگاهی که انگار همه چیز رو می‌دونست.
          و حالا... هیچ‌چیز مثل قبل نخواهد بود.
          اون فقط یه شوالیه نیست... یه چیزی توی نگاهش داشت.
          سرنوشت همیشه از یک برخورد ساده شروع میشه..."
          
          
          دو دوشمن...
          یک سرنوشت…
          و رازی که همه چیز رو زیر و رو می‌کنه.
          
          《اسرار پادشاهی》
          — داستانی از جادو، عشق و خیانت.
          
          بخشی از دلیالوگ پارت بعدی:
          
          بهش نزدیک شد و کنار گوشش گفت: میدونی چیه جیمین؟!، تو درونت یه چیزی داری که باعث میشه دست از سرت بر ندارم!
          جیمین با این حرف شوکه و البته سوپرایز شد،
          اون رسما دستی دستی خودش رو بدبخت کرد و روزش که انتظار داشت به خوبی ختم بشه حالا توی بدترین شرایط توی سیاه چاله قصر کنار علوفه های بوگندو نشسته بود.
          -پسره احمق.
          
          اسپویل پارت دوم (ملاقات جیمین با جونگکوک)
          
          زمان آپ: دوشنبه هفته آینده
          ............
          از این به بعد قرار اسپویلری از هر پارت فیکشن های درحال آپ داشته باشیم که این قسمت براتون میزارم⁦:)⁩