Nellin9597

خلاصه :
          جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!!
          از نظر خودش خدای بدشانسیه . طی اتفاقاتی خانوادش اونو طرد میکنن .
          اما چی میشه اگر اون با یه مرد سرد "همخونه"بشه!!!
          ولی یک‌ چیزی بگم یادتون بمونه :
          ‏"گاهی‌ وقتا بدشانسی‌ هامونم از سَر خوش‌ شانسی‌ هست"؛
          این رو بعدا متوجه‌اش می‌شیم.https://www.wattpad.com/story/302954238?utm_source=android&utm_medium=whatsapp&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vkookiot7&wp_originator=d1ERCw4W6hOEGcaR3iE%2FHl3tyeRGFFxgRquA0JGstzqWKNhrWHWflD5F2lIR5W66WUvGZp8wMZSLVfnDs90ukZ4rJCVGkB6uJQpNkZvY6192%2Bq%2ByFlvsdm%2B3igtbdR8s
           سلام لاو
          ما تازه شروع به نوشتن این بوک کردیم و از حمایتت بینهایت ممنونیم!
          سناریو خیلی جذابی داره و روش خیلی کار شده.
          مطمئنم که از خوندنش پشیمون نمیشی!
          یه سر بهش بزن امیدوارم لذت ببری

wowmelisa

جیمین رو بکش!
          یونگی احمق! 
          نذار حتی یک کلمه حرف بزنه، حرفاش خامت میکنه. تو چشماش نگاه نکن، بلده با چشماش جادوت کنه. هنوز نمیدونم چه کارایی از دستش برمیاد اما اون امگا خطرناک ترین آدمیه که تو کل عمرم دیدم، انقدر خطرناک که میتونه ضربان قلبم رو کنترل کنه! فقط بکشش! اینطوری دردش برای هردوتون کمتره  [یونگی شاهزاده سرزمین خاموشی] 
          
          یونگی،لرد اعظم،وحشتناک ترین خون آشام خاموشی باید تاوان زیادی بده تا به جوهر عشق برسه~
          
          با داستان من همراه شو تا بفهمی چه ماجرایی پشت این نامه و جهانی که به دونیم تقسیم شده وجود داره! 
          
          https://www.wattpad.com/story/250487414?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=wowmelisa&wp_originator=E9o5MyS0yTUJ0v%2FFrkC30Q4a%2B4ulPH8Rcmb2HmJeE3lawFrKJjir2addjDgpxczl8qO4PwpJV445qsiZ0%2FBkRwm5J5h5VgeZ8TlGkTZ%2BEN%2BLWfRvI1zJZZqZUO8yULC2

Halsey_l_over

سلام کیان ⁦⁩⁦☁️⁩

Halsey_l_over

@kiara_vkook10 من ؟؟؟؟؟؟⁦ ⁦ʕ·ᴥ·ʔ⁩
Reply

victoriabloom13

خلاصـه :
          « جئون جونگ کوک بارتندر بار سیاهه
           ...پسری که برای فراموش کردن خاطرات گذشتش همراه صمیمی ترین دوستش به سئول میره...
          اما مدتی بعد با مرگ صاحب بار آقای لی 
          همه چیز تغییر میکنه و 
          بار به دست پسری مغرور با چشمای وحشی میفته ...»
          
          ‏https://my.w.tt/8dcjH4RAM9
          
          
          های لاولی ^-^
          خوشحال میشم یه سری به فیکم بزنی و نظرتو راجبش بدونم : )))❤️✨
          ببخشید که بی اجازه اومدم توی مسیج بردت ~.~

kiara_vkook10

@victoriabloom13 
            ن بابا عشقم چ حرفیه حتما میخونمشش
Reply