هلو
میتونم بوکم رو بهت هدیه بدم؟
فقط برای اینکه بتونم بهت بدمش باید تا دشت نزدیک هاگوارتز بیای و باهم به تماشای ماه بشینیم
حواست باشه گم نشی مثل من که بارها توش گم شدم ...
و حالا بهت تقدیمش میکنم
امیدوارم حداقل با دیدن بخش شخصیت ها دوست داشته باشی نگاهی بهش بندازی کیوتی؛)
https://www.wattpad.com/story/285885076?
فصل دومش:"*)
https://www.wattpad.com/story/296650934?
داشتم لایبرریم رو خالی میکردم رسیدم به رانگ فکر کردم مثل بقیه بوک هایی که پاک شدن دیگه باز نمیشه ولی نمیدونم چرا پنج تا پارتش هنوز برام هست با اینکه تو کلا بوک رو پاک کردی :) با اینکه چپترا به ترتیب نبودن و وسط داستانن دوباره خوندم و یاد حس چندسال پیش وقتی نوتیف اپدیتای رانگ میومد و ذوق میکردم افتادم، اون موقع که فنفیکات توی اینستا رو میخوندم راهنمایی بودم و فاک الان ۱۹ سالمه و از اون موقع خیلی گذشته و با اینکه یادم نیست موضوعشون چی بود ولی میدونم همیشه وقتی یاد فنفیکای اینستا یا رانگ میوفتم به طرز احمقانهای لبخند میزنم چون یه قسمت از نوجوونیم رو تشکیل دادن
دلم میخواست بدونم مارگارت و هری به کجا رسیدن که نمیشه دیگه، نمیدونم حست به رانگ چیه و اصلا پایانی براش داشتی یا نه ولی اگه چیزی از پایانی که میخواستی بنویسی یادته میشه حتی اگه یه جمله هم هست برام بفرستی؟
@Volsixrry آخ حرف دلمو زدی:) من دیگه اینجا چیزی نمیخونم قبلا هم به خاطر رانگ میومدم که بعد نمیدونم چی شد ادامه پیدا نکرد و پاک شد هنوزم گاهی میام صفحه کیمیا رو چک میکنم یاد اون دوران میوفتم چقدر دلم تنگ شده:((((...