kimkook_Lovrita

مورفو های نازم
          	حتما چنل اصلی تلگرام رو داشته باشین چون هر خبری راجب فیک باشه اونجا میزارم
          	∆  ∆
          	اسم چنل اصلی
          	teahkok.bts
          	اینم آیدی اینستاگرام 
          	اینستای منو حتما فالو داشته باشین چون هر فیکشن جدیدی بخوام شروع کنم اونجا پست مربوط بهش رو میزارم و یا بین پست ها رای گیری میکنم و هرکدوم رای بیشتری داشته باشن مینویسم

TaehyungKim172455

اصلا امکان نداره پیج لوریتا رو فالو نداشته باشی
Reply

user28604015

@kimkook_Lovrita 
          	  سلام لوریتا جونم من فالوت دارم
Reply

DejavuRaven

وقت بخیر لاو؛فیکشنِ کوچیکِ من تازه به‌پایان رسیده و به حمایتِ تو و نگاهِ ارزشمندت نیاز داره!خوشحال میشم اگه بتونم چند دقیقه‌ای رو میزبانِ نگاهت باشم~
          
          - نگاهِ تیره‌رنگِ تو رُلِ سیگاری بود که با عطرِ شکلاتیش قلبم رو به‌آغوش کشید و آخرین قطره از تردیدِ توی وجودش رو دود کرد.
          - پس حالا بذار به‌جای عطرِ شکلاتیِ چشم‌هام،لب‌هام تبدیل به دراگی بشن که تاابد بهشون اعتیاد پیدا می‌کنی.
          https://www.wattpad.com/story/377098996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

jkscorp

داستان امگای مغلوبی که با انگشت‌نما شدنش در جامعه، رفته رفته صبر و ضعفش جای خودش رو به بی تحملی و قدرت داد و او تصمیم گرفت تا شهرش را برای مدت نامشخص که حدس می‌زد تا آخرین لحظه ی زندگی‌اش باشد، ترک کند و برای ساختن زندگی‌ای همراه با همه ی آرزو‌هایش درست در وسط جزیره ی اولونگدو، آماده شود، اما هیچوقت در اطرافش انتظار گرگ سیاه پوشی را که هر قدمش را می‌پایید، نداشت.
          
          https://www.wattpad.com/story/285640582?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=busantownroad

san_yas

This is a story of peace and love...
          
          درگذرِ زمانی که جهانِ عنصر افزار‌ها با فجایعِ جنگ، بی‌عنصری و نبودِ آواتار به جلو می‌رفت؛ 
          انسان‌هایی برای نجاتِ آینده‌ای که رو به نابودی و فروپاشی می‌رفت، با وجود تضادها و تناقص‌ها یکی شده و راهیِ مسیری سخت شدند!...
          شاهزاده‌ی سومِ سرزمینِ آتش در بِحبوحه‌ی گرفتاری و رنجِ مردمِ دنیا، بی‌ هیچ انگیزه و هدفی خودش رو در لذت و بیخیالی غرق کرده...
          اما شاید یک نفر قادر به تغییرِ اون و قرار دادنش در مسیرِ نجاتِ یک جهان و همینطور عشق باشه!...
          I think you'd like this story: "□□" by san_yas on Wattpad https://www.wattpad.com/story/373155193?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=san_yas