vidles_queen

tae_kookreal

خلاصه :
          جونگکوک، پسر 19ساله ای که سال اخر دبیرستانه و عاشق نقاشی عه. روحیه حساس و شکننده ای داره!!
          از نظر خودش خدای بدشانسیه . طی اتفاقاتی خانوادش اونو طرد میکنن .
          اما چی میشه اگر اون با یه مرد سرد "همخونه"بشه!!!
          ولی یک‌ چیزی بگم یادتون بمونه :
          ‏"گاهی‌ وقتا بدشانسی‌ هامونم از سَر خوش‌ شانسی‌ هست"؛
          این رو بعدا متوجه‌اش می‌شیم.https://www.wattpad.com/story/302954238?utm_source=android&utm_medium=whatsapp&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=vkookiot7&wp_originator=d1ERCw4W6hOEGcaR3iE%2FHl3tyeRGFFxgRquA0JGstzqWKNhrWHWflD5F2lIR5W66WUvGZp8wMZSLVfnDs90ukZ4rJCVGkB6uJQpNkZvY6192%2Bq%2ByFlvsdm%2B3igtbdR8s
           سلام لاو
          ما تازه شروع به نوشتن این بوک کردیم و از حمایتت بینهایت ممنونیم!
          سناریو خیلی جذابی داره و روش خیلی کار شده.
          مطمئنم که از خوندنش پشیمون نمیشی!
          یه سر بهش بزن امیدوارم لذت ببری

tarannom2003

میشه لطف کنی و پیج نویسنده رو فالو کنی و با خوندن و ووت دادن به فیک خوشحالمون کنی گلی؟*_*♡
          یه داستان شیرین با کاپل تهکوک 
          
          https://www.wattpad.com/story/281552318?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=tarannom2003&wp_originator=bMbQcPVLI%2BR56pRyguhy5ZmpPe%2FwF6%2Bb%2Fa0vcN1XxbMghW0zjef5ib5A1Mbh5dt6eaEfXpuOtkOrsyoTQncdLQOmVEJhcYEBA8nTS46NDBAG4BkrsJUnGw4mtIUCeB4p