همه بدبختیام از ورشکستگی بابام شروع شد.
از وقتی که مجبور شدم تو دالهوس کار کنم!
اما بهترین بخش زندگیم وقتی بود که با هری استایلز اشنا شدم.
به داستانم سر بزن، پشیمون نمیشی عزیزم.
فالو کن یا حمایت کن اگه دوست داری؛]
https://www.wattpad.com/story/217645665
چیکار میکنی اگه تو زندگی فقط دو راه داشته باشی؟
1. مرگ
2. ازدواج اجباری
جین فاستر ، دختری از یک خونواده ی ثروتمنده که بخاطر یه سری از مشکلات بوجود اومده در شرکت پدرش مجبور میشه تا وارد بازی کثیفی بشه. اون مجبور میشه تا با کسی که اصلا نه میشاستش ، نه تا حالا دیدتش و نه حتی اسمش رو میدونه یعنی ، زین مالیک ، ازدواج کنه. اینکه چرا باید اینکارو بکنه و چه اتفاقایی پیش روشه رو با خوندن داستان میفهمی...
سلام عزیزم ، خوشحال میشم اگه به فنفیکم که راجبه زینه سر بزنی و حمایت کنی امیدوارم خوشت بیاد:)