lollipop_a

بعضی وقتا از خودم میپرسم واقعا ارزششو داشت؟

lollipop_a

_ تا آخر ماندی؟
          _ حتی بیشتر از آخر نیز، من آخر را هم آنقدر کش دادم، مثل یک طناب، آنقدر کشیدم، کشیدم که ناگهان خودش برید و چنان به زمین خوردم که تمام استخوان‌ هایم شکست و تا مدت‌ ها نتوانستم بلند شوم. و دردناکش این بود که حتی با استخوان‌های شکسته و بر کف زمین نیز میخواستم طناب را به هم گره بزنم؛ اما دیگر نمیشد، دیگر بریده بود، دیگر به آخر رسیده بود...