سلاممممم
برای خواننده های لیتل یونیه این پیام
من خیلی دوستتون دارم و شما ها همیشه باعث میشید روحیه بگیرم
دوست دارم تک تکتون رو ببوسم و بتونم باز هم براتون بنویسم
من یه وانشات مینیون جدید نوشتم البته تو یه اکانت دیگه اپش کردم
https://www.wattpad.com/story/387275401-the-red-night-minyoon
سلام عزیزم؛روزت بهآرامشِ پرواز شبتابها روی دریاچهی قو~!
من یه ادیتورم؛میتونم برات کاورِ فیکشنها و کارهای قشنگتو همونطور که خودت دوست داری با بالاترین کیفیت و جزئیات و کمترین قیمت ادیت بزنم:)✨️
چندتا از نمونههاشم توی صفحهی خودم هست~
خوشحال میشم اگه بتونم فیکای دوستداشتنیتو خوشگلتر و جذابتر کنم برات
سلاممممم
برای خواننده های لیتل یونیه این پیام
من خیلی دوستتون دارم و شما ها همیشه باعث میشید روحیه بگیرم
دوست دارم تک تکتون رو ببوسم و بتونم باز هم براتون بنویسم
من یه وانشات مینیون جدید نوشتم البته تو یه اکانت دیگه اپش کردم
https://www.wattpad.com/story/387275401-the-red-night-minyoon
معذرت میخوام که بدوناجازه اینجا پیام میزارم، ولی تازه تصمیمگرفتم اولینفیکم رو بنویسم(: زمانزیادی روش گذاشتم و براش واقعاً زحمتکشیدم؛ پس خوشحالمیشم اگه با «تناقض» همراهبشی.
عشق و آرامشی که بعداز مصیبت و درد وارد زندگیاون میشد، باعث این تناقضشیرین بود!
-تناقض-
اون خونوادهش رو، پدرومادرش رو از دست دادهبود اما حالا خانوادهی جدیدی در انتظارش بود.
بعد این اتفاقات پیشبینی نشده، چهکسی قراربود همسر اون امگایزیبا باشه؟! تهیونگ یا جونگکوک؟!
همهچیز از بعد اونامتحان شروعشد...
https://www.wattpad.com/story/384857859?utm_source=android&utm_medium=ir.eitaa.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lemon_JM