YEKTA_EXOL

سلام خسته نباشید. ببخشید که مزاحم میشم. ما یه کانال معرفی فیک توی تلگرام زدیم و فیک زیبای شما هم معرفی کردیم...امیدوارم موفق باشید. اگه از کانالمون حمایت کنید خیلی ممنون میشیم. @EXO_s_CITY

Seti656700

پارک چانیول پسری بیست و چهارساله که عاشق برادر ناتنی خودش میشه و وقتی بکهیون متوجه احساسات عمیق چان به خودش میشه اون هر بار به شدت پس میزنه مهم نیست اون مرد چند بار می‌شکنه و چه زجری تحمل می‌کنه و بنظرتون چی میشه اگر توی تصادف چان وارد بدن معشوق بکهیون بشه ؟ می تونه از اون همه اتفاق جون سالم به در ببره ؟ می تونه به بدن خودش برگرده ؟
          و کلی سوال دیگه....
          
          ---------------------------------
          
          -خوبی؟
          +خوبم 
          -اینجوری به نظر نمی‌رسه 
          هومی زیر لب گفتم 
          -درد داری ؟
          سرم رو تکون دادم ، بلند شد و اومد کنار نشست دستش و گذاشت رو شونم 
          -زمان دردتو آروم می‌کنه 
          لبخند زدم و لبخندم گشادتر شد و بعد چند دقیقه به قهقهه ای افتادم 
          قهقهه ای که پر از درد بود
          مچاله شدم توی خودم و در حالی که چشمام پر بود گفتم :
          +کاش آدم وقتی ضربه می خوره نفهمه از کی بهش ضربه زده 
          -چرا ؟!
          +چون هميشه اگه ضربه انقدری قوی باشه که تورو از پا بندازه حتما از جانبِ کسی که خيلی بهت نزدیکه ، چون آدم‌های غریبه که نمیدونن به کجا بزنن از پا بیفتی! و اینکه تهش بفهمی از کسی ضربه خوردی که بارها بلندش کردی و بهت تکيه کرده تا ادامه بده ...دیگه بلند شدن خيلی خيلی سخت میشه
          
          -----------------------
          
          I think you'd like this story: "My Gazelle" by Seti656700 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/370380218?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Seti656700
          
          خوشحال میشم نگاهی بندازید :))

maarii76

Umekura

@maarii76 هی، من از نوشته هات خوشم میاددد
Reply

doorna

@maarii76 من عاشق نوشته هاتم حتی بعد دوسال♡♡
Reply

REAL_HOSNA

Felicitaviola

          
          ادمینِ جان سلام ♡ با اجازه
          فصل اول از واسیلیسایِ جنگ زده ام به پایان رسید . فکر میکنم وقتش رسیده که چشمهای هرکسی که از اینجا رد میشه رو بهش دعوت کنم 
          
          انگست/عاشقانه(اسمات)/ تراژدی
          کوکمین/ویمین 
          
          " به قهوه ی این تن عادت میکنی ..
          اعتیاد میشم برات .
          بهم بخند تا مثل یک ماهی که گذشت تو رو زندگی کنم 
          بهم تن بده تا تو رو زندگی کنم جیمین 
          بزار بهت نشون بدم رد بوسه هایی که از لمسشون فرار میکنی چه طور میتونن روی پوستت بنشینن .. 
          
          باور کن ..
          ترسِ شیرینی داره  ..
          این که در انحصارِ من باشی   "
          
          https://www.wattpad.com/story/305148852?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=Felicitaviola&wp_originator=BzDfeZe3wlpyVvgyKCyHqXPM8PslAhNym2ya%2BakzelkcVzlKSLefm3IbkkTwPluZEXkDeHyVpm5kL%2F3fmou0PJees04%2F823jPqacQsgLpe7RsZuPvDMyUmghZwH8wo%2B%2F 
          
          برای اشنایی با داستان هام "حرف دل" رو بخونید