سلام دوست من
امیدوارم تو این روزای کرونایی حال خودت و خانواده ات خوب باشه :)
من دارم یه رمان عاشقانه/ایرانی مینویسم و خیلی خوشحال میشم اگه یه سری بهش بزنی.
تو این روزا همه مون یه گرفتاری ای داریم و میایم توی واتپد تا برای یه مدت خیلی کوتاهی هم که شده، بی خیال شون بشیم... واسه همین داستانی که نوشتم اونقدری پیچیده نیست که ما رو قاطی گرفتاری های یکی دیگه کنه!
و همونطوریه که بیشتریا میخوان... برای دقایق کوتاهی هم که شده جدا از ناراحتی ها...
داستان از دید اول شخص، و به صورت کتابی روایت میشه ولی گفت و گو هاشون محاوره ایه...
یه کوچولو و در حد معمول هم صحنه داره.
فنفیک نیست و تک تک لحظاتش از ذهن خودم بیرون اومده.
خوشحال میشم به ریدر های دوست داشتنیم بپیوندی ♡
https://www.wattpad.com/story/242360527