masiha17
Link to CommentCode of ConductWattpad Safety Portal
ایلیام:)خیلی دوست دارم میدونی مگه نه؟...
masiha17
خدایا منو بکش
امروز رفتم عطاری عرق خارخاسک بگیرم
بعد یلحظه هول شدم ...بجای اینکه بهش بگم بیزحمت یه عرق خارخاسک بدین گفتم بیزحمت یه عرق خارکسه هم بدین:)
خیلی غصه خوردم:))نمیدوم چرا انقد بدبختم
masiha17
خدایاااا تعطیل شه این هفتهههه من بشینم لا کتابا رو باز کنم نه اینکه شب امتحان کتابا لامو باز کنن
masiha17
بارون بیااااا
نمیای؟
نیاااا مادرقحبهههههه
masiha17
خونهی ما دوره دوره ...
خونهی ما ست اونور اب ...
اونور موج های بیتاب...
پشت جنگل های سروِ...
توی رویاس..توی خوابه
پشت اقیانوس آبی...
خونهی ما پشت ابراست
اونور دلتنگی ماست...
ته جاده های خیس
پشت بارون پشت دریاست
خونهی ما قصه داره...
پشت خنده های گرمش ادمای خسته داره
خونهی ما شادی داره :)توی حوضاش ماهی داره..کوچه هاش توپ بازی داره ..گربه های نازی داره ...
رودیواراش عکسای قدیمی ..عکس بازی توی ایون ،لب دریا تو تابستون
عکس اون روز زیر بارون با یه بغض و یه چمدون
رفتن از پیش ادمای نازنینو و مهربون ...
خونهی ما دوره دوره ...
masiha17
احساس میکنم تبدیل شدم خدای سوتی:)
چرا باید دم ورودی دانشگاه که صدتا پسر و دختر ایستادن بخورم زمین؟خدایا منو سگ کن
hunexe
مسیحااا چطورییی
masiha17
نمیدونم...:)...چرا اون...گریه کنم؟...شاید واسه مظلومیتش...متاسفم
masiha17
اوکی...ولی قرار بود امشب برم دور دور نه اینکه ،نه شب تو اسکای روم بشینم کصشعر استادا رو درباره زلزله گوش بدم:))
masiha17
امروز تو محوطه دانشگاه دوتا پسر افتاده بودن دنبالم ..آشکار داشتن تعقیبم میکردن
منم که رنگم پریده بود ،پا تند میکردم تا گمم کنن ،اخرش هم من هم اونا خسته شدن از راه رفتن
یکیشون پا تند کرد اومد سمتم ،منم با صدای خفه گفتم چیکار دارین اقا؟
اون یکی پسره هم رنگ به رو نداشت اینم سرخ و سفید شد ..اصن پشمام ریخته بود ...اومد جلو گفت اگه میشه شماره پدرتونو بدین ..قصد مزاحمت ندارم امرم خیره ..خوشم اومده ازتون ..حالا من با یه نگاه وات دفاکککک ،اصن حالم خیلی بد بود ،اژ دهنم در رفت گفتم سیکتیر
رنگ به رخش نموند ..گفت اصلا به ظاهرتون نمیخورد اینطور خانوم بیشخصیتی باشین
وایییی جرررر خوردم
هم استرس شدید داشتم هم خندم میومد ...کثافتای بیشرف اعصابمو خرد کردن ...تا مرض بیهوشی رفتم
اونا هم دمشونو گذاشتن رو کولشون رفتن :/