medosa15

اپ شد ~~

Teahkook_writer

سلام عزیزم؛  ببخشید که بی اجازه وارد مسیج بوردت شدم و شلوغش کردم .. خوشحال میشم یه نگاه کوچولو موچولو بهش بندازی و مفتخرم کنی .
          
          یه داستان متفاوت از پسری که زندگی اروم و بی‌دردسرش به محض دیدن مرد کت و شلواری زیر و رو میشه و دیگه هیچ چیز زندگیش مثل سابق نیست .
          
          https://www.wattpad.com/story/318593161?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=library&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=OYnP2XYnvWtbUoyXGrBvElLIdDsycCKaLMlf9mxdlLLB3vPBj3Y3Xm63eNJ6qJnoSHvJTbiWRc5upNCueWx3t4zqbH%2BG5t4ERy%2Fg9448ZeNhYFuQSaVNlKKNf14fmoPy

meli_notes

IELAORIGINAL

- تو لباساته؟ نکنه قورتش دادی؟
          شاید فقط باید دهنش رو تا آخر باز می کرد که نشون بده گردنبند مرد رو برنداشته. با این فکر زبونش رو چرخوند که این کار موجب شد نوک نرم زبونش انگشت های اوکامی رو نوازش بدن. 
          قاتل خندید:
          - چیه؟ اینطوری دوست داری؟
          پسر به سرفه افتاد، اما این کارش فقط اوکامی رو تحریک کرده بود. چند میلیمتری صورت سرخ شده اش ایستاد و به چشم های مثلثیش نگاه کرد:
          - دوست داری این انگشت ها رو داشته باشی خوشگله؟
          
          سلام خوشحال میشم یه نگاهی به بوک جدیدم بندازی...
          کاپلش سپه و توی زندان اتفاق میفته!
          
          https://www.wattpad.com/1142244653-prisoner-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-sope-on-going-6

MelinaRad8

●از این ترسیدی که عاشق یه قاتل شده باشی؟
          
          -ج...جلوتر نیا.
          
          ●یا از این ترسیدی که یه قاتل ، عاشقت شده باشه؟
          
          [یونمین]
          .
          .
          .
          .
          
          -چ...چرا داری بهم کمک میکنی؟
          
          ×خودمم نمیدونم ، من فقط میدونم نمیخوام حتی یه لحظه دیگه تو و جونگ کوک توی این قتلگاهی که شوگا براتون درست کرده بمونین.
          
          -مسخرس..ست . چی شش..ده کیم تهیونگ شی به فکر گروگان هاا..اش افتاده؟ 
          
          ×یه نگاه به زخم های تنت بندازی میفهمی . به خودت بیا جیمین ، شوگا قصد نداره زنده نگه داره . اون نجاتت نمیده.
          
          -ولی تو م...میخوای؟ .... نجاتمون بدی؟
          
          × بابت گذشته متاسفم من مجبور به انجامش بودم . اما فقط همین یه بار رو بهم اعتماد کن.
          
          -چچرا باید اعتماد کنم به..هت؟ 
          
          ×جیمین ، شاید دیگه نتونیم همدیگه رو ببینیم پس میخوام اینو رو خوب بفهمی تا بعد به جونگ کوکم بگی. من به اون بدی که شما فکر میکنین نیستم و شوگا به اون خوبی که تو فکر میکنی نیست . حتی خود من وقتی این روزا شوگا رو میبینم حس میکنم شیطان دوباره با جسم اون به زندگی برگشته ...
          
          -اوک..کی ، پ...س تو هم میشی ، دستیار شیطان .
          
          ×باشه ، بعدا میتونی تو خلوتت نفرینم کنی اما الان لطفا خودت و جونگ کوک رو از این جهنم نجات بده.
          
          ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 
          
          
          های لاولی
          این بوک دوستمه با کاپل یونمین و تهکوک و ژانر رمنس / انگست / اکشن
          
          سر بزن شاید موندگار شدی... ✧༺♥༻✧
          
          https://www.wattpad.com/story/278597034?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info℘_page=story_details_button℘_uname=Melikakooklover℘_originator=7Ry5764wK%2B9FvQasV34gl1uj89zaUOp1fZ9o%2BkCmmxtnaI0tkZZ%2BGRHyjMal1YQE3Vc0jSvpZbCVGVLmc9%2F81gJ%2B8YTaFzh0QxeE6paRH6aWX%2FjkvN75Pwk%2BFQghVw8%2F

hellbeloved_

سلام این لینک فیکشن جدیدمه. سعی کردم فضای سافت و آرامش بخشی رو برای خواننده ها به وجود بیارم. خوشحال میشم اگه موردعلاقتون بود مطالعش کنید
          
          https://www.wattpad.com/story/260195116?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=hellbeloved_&wp_originator=Vtm5jTiBruG3tKk499PjM28lZykNrn%2FaCIR4bFWboiKa3Z8Er9%2Fy54V%2Bhko7O3sU%2Bf7ZYaSXEjiaKQCRxE9YuQJ5JwSeFSM2ZHOkXZJ2enBQZrIJsi8UMlz48T8i%2BP2a