mika

هی،، بابت مزاحمتم متأسفم
          خوشحال میشم اگه دوست داشتین یه سری بهش بزنین^^
          https://www.wattpad.com/story/350101012?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=visutmo&wp_originator=b24xV9EHtv8S9uEHxjlqw8wMuwcCD06QD0PzRmBE9dGv1kty5cgctPKuNXc0zfduN28jPo0bGDDF%2BqxakTUGLJLYNriy2SlnpV6GVEWIS57C8%2FPB2Fh1%2FlBm5fYVZ3RC

_تسليم ميشين يا مرگ رو میپذیرین؟
          تهیونگ فرياد زد:
          -ترجيح ميدم بجنگم و بميرم تا اينكه تسليم تویه عوضی بشم.
          از جوابش خوشم اومد.زير لب طوری كه فقط اون بشنوه آروم گفتم:
          +كارت عالی بود رئيس.
          لبخند مستطیلیشو دیدم،خیلی کم پیش می‌اومد اینجوری بخنده.
          couple:Vkook
          https://www.wattpad.com/story/283599685

های کیوتی ببخشید مزاحمت شدم، اومدم یه فیکی معرفی کنم شاید خوشت اومد و سر زدی هوم؟ و اینکه میشه پیج نویسنده رو هم فالو کنی پلیز
          
          تهیونگ معشوق و عزیزترین کسشو از دست داده و توی غم و دردش غرق شده، یه روز فکر خودکشی به سرش میزنه و عملیش میکنه ولی میره تو کما، چی میشه اگه تهیونگ توی خاطرات قدیمش غرق بشه و بهوش نیاد؟ 
          https://www.wattpad.com/story/334817004