PaleTena

توی جایی بین ابرها...
          یه پسر بود که بهش میگفتم خورشید...
          اون خورشید من بود و منم ایکاروس اون...
          برخلاف قوانین من عاشق اون شدم و اون عاشق من...
          قرار بود طبق افسانه ها اون به بالهای من بتابه و من سقوط کنم...
          قرار بود باعث مرگ من و شیون مردم یونان بشه...
          اما آیا افسانه ها همیشه حقیقتو میگن؟
          ********
          هی دوستم.
          ممنان میشوم اگه یه داستان یک تازه کار نگاهی کنی.
          موضوع متفاوته و نمونش توی واتپد نیست.
          پسسسس.
          با تچکر.
          =‌)
          https://my.w.tt/HitDuobkwX
          

Lita_liamgirl

_من ازون دخترای عاقل نیستم که تا وارد یه رابطه ی داغون شد سریع پاشو پس بکشه و بهم بزنه ! 
          _من ازون دخترای احمقم نیستم که تا وارد یه رابطه ی داغون شد به پای اون رابطه بمونه و بمیره!  
          _من ازون از دخترام که تا وارد یه رابطه ی داغون شد وایمیسته و درستش میکنه!  اون رابطه ی داغون رو درست میکنه!  
          _نمیدونم این احمقانس یا عاقلانه.
           نمیدونم نشونه ی قدرته یا  ضعف.
          راستشو بخوای... اصلانم برام مهم نیست!
          THE ONE