mohadeseh8897

امروز یه چیزی فهمیدم!
          	تو خواب خیلی وول میخورم، از چسبیدن به یکی گرفته تا حرکات عجیب و غریب:/
          	نکنه تسخیر شدم؟..

mohadeseh8897

@mohadeseh8897 آره خیلی برام جالبه!
          	  حتما!
          	  ای بابا *خنده 
Reply

Hunter__Dreams

@mohadeseh8897 کاری نکردم اگه از این چیزا خوشت میاد خواستی بیشتر دربارشون بدونی تلگرام بهم پیام بده دقیقا خودمم همینطوریم قبل خواب به ناولام یا صد تا انیمه فکر میکنم 
Reply

mohadeseh8897

@mohadeseh8897 واو چه باحال!
          	  جدی؟
          	  فعلا که کابوس نمیبینم اما اگه باز شروع شد حتما امتحانش میکنم ممنون♡
          	  (مود منی که قبل خواب به عالم و آدم فکر میکنم تا چشمام گرم بشه)
Reply

Dark_Mind_Fics

https://www.wattpad.com/story/387580080?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Dark_Mind_Fics
          سلام ببخشید بی اجازه تو مسیج بورد شما پیام میذارم امیدوارم دلخور نشید ❣️، هورام هستم و تازه شروع کردم به آپ داستان هام تو واتپد و کم تجربه ام توش اما خیلی خوشحال و بسیار ممنون میشم اگر افتخار بدین و فیک منم بخونید و با نظرا و حتی انتقاد های خوبتون خوشحالم کنید مرسی 

VK-Cheri

سلام عزیزم عذر میخوام بی اجازه پیام میزارم ..
          ممنون میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی .
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

mahrbi

دلم تنگه واست

mohadeseh8897

@mahrbi اونی)
            از این اکانت اومده بودم بیرون، شرمنده.
Reply

mahrbi

@mohadeseh8897 محییییی کجا بودی. خوبی؟ منم ی مدت نیودم چ خبرا
Reply

mohadeseh8897

@mahrbi با یه اکانت دیگه تو واتپد بودم.
            مرسی ممنون تو چطوری؟
            سلامتی زندگیه دیگه میگذره
Reply

ZahraVahidi1

هلو هانی 
          ببخش که بدون اجازه وارد مسیج بوردت شدم❤
          
          خوشحال میشن در ازای حمایتی که می کنم حمایت بشم لاو❤
          
          I think you'd like this story: "love in the night |Vkook" by ZahraVahidi1 on Wattpad https://www.wattpad.com/story/336563574?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=ZahraVahidi1

BlackButterfly150222

هلو زیبا خوشحال میشم سر بزنی و این که ببخشید بدون اجازه تو مسیج بردت پیام گذاشتم 
          بوس بت
          
          در پادشاهی الدوریا، شاهزاده جونگکوک، وارث آلفای کاریزماتیک، و کیم. تهیونگ، امگای مهربون از یک خانواده نجیب، درگیر نامزدی سلطنتی ناخواسته ای میشن که هیچکدومشون تمایلی به این ازدواج ندارن.همونطور سعی بر کنترل فشارهای ازدواج قریب الوقوعشون هستن اتفاق های زیادی براشون می افته.
          
          
          https://www.wattpad.com/story/379601475?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=BlackButterfly150222

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          من تازه کارم رو توی واتپد شروع کردم و خوشحال میشم اگر دوست داشتید یه سر به فیکم بزنید..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri