آتیشی پشت این زمین شیشهای زیر پاهامون داره زبونه میکشه…
آتیشی که میگه حرارت خوشِ الان از جهنمیه که فکر میکنی دور شده ازت!
به رنگ های سرخ و نارنجی میخندی و صدات قهقه شده؛ بخند! فریاد بزن بگو قشنگه و بذار چشمات برق بزنه!
اما حواست باشه این آتیشی که دارم میگم فقط دکور این جهان نیست، قراره خیلی از ما هایی که پوستمون سوخته اما فکر میکنیم زیبایی خدا دادِ رو نابود کنه.
[مربوط به ff ها نیست، اما مربوط به واقعیت دور و اطرافمون هست! ممکنه گاهی اوقات خارج از ذهنیت کندالِ گادس، بیام و اینجا به اسم خودم ذهنمو خالی کنم. اگه دوست داشتید راجبش نظر بدید.]