
napelun
دیشب وقتی یه نفر فایل فیکشن دسامبر فراموش نشدنی رو خوند و دلیل نوشتن این فیکشن رو بهش گفتم یه جمله ای بهم گفت که دلم میخواد اینجا بنویسمش تا بمونه ، برای خودم برای تمام کسایی که ممکنه این نوت رو بخونن ، برای اوژنی .. اون گفت :((تهیونگ، برخلاف تو، هنوز فرصت داره تو اما، با تمام اون عشق، با تمام سوگواریِ خاموش، مثل نویسندهای هستی که میدونه معشوقش کتاب رو نخونده و نخواهد خوند… اما بازم مینویسه. چون اگه ننویسه، خودش رو گم میکنه تو قهرمان قصهای هستی که "هرگز" توی آخرش حک شده ولی هنوز زیباتر از هر داستان عاشقانهایه که با «تا ابد» تموم میشه