nazaniin_

اه این سومین باره تایپش میکنم:/
          	انقده دلم میخوام فیکشنای همتونو بخونم
          	نظر بدم و از زیباییشون بگم.
          	ولی انقده گرفتارم :(

rainbowflowers1d

هلو بستی،
          
          میخوام بهت یه کتاب هدیه بدم ولی قبلش ، 
          
          بیا باهم بریم توی خیابونای لندن دور دور
          
          و بعد یه سری به پارکی که زیام داستان باهم آشنا شدن بزنیم و از کافه ای که زین برای لیام شکلات داغ خریده، هر خوراکی ای که دوست داریم بخریم و تا رسیدن به محلی که کتاب رو گذاشتم با خوردنشون مشغول شیم و کلی حرف بزنیم
          
          آ رسیدیم، همینجاست 
          
          * کتاب رو به سمتت میگیرم 
          
          با عشق تقدیم به تو، امیدوارم ازش کلی لذت ببری❤️
          
          لاو یو❤
          
          https://www.wattpad.com/story/305086937?

a_Mlsfoy_a

یه روایت کوتاه از داستان زندگی یه شخص نامعلوم بعد از خودکشی ناموفقی که داشته...
          هشدار ! لا به لای کلمات این داستان سنجاقک های مرده دفن شده است...
          بوک تموم شده و منتظره تا سنجاقک ها مرده ای که لای خاطرات گم شدند دوباره پیدا بشن 
          خوش اومدین به بوک من :) 
          https://www.wattpad.com/story/302462363?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=a_Mlsfoy_a&wp_originator=Of%2F1RaPxQUOTfqgTGZd%2B3o8nsfbKt0Ya2dfix6u%2BvTybTU46G3VRkqE5x830Fk1CSINyGflVNYqcYCytVkwEyorAU2S%2F0Oklo8PBlGRXxjGPSXTzgfrDK57EBbNQOLdx

Bunyy79kookiMi

_ImMedusa