thv1736

سلام عزیز دل من 
          فیک “مرز ممنوعه” تازه‌ترین اثر من است
          هر پارتش با تمام عشق و احساسم نوشته شده، پر از احساسات ناب و لحظاتی که قلبت رو می‌لرزونه 
          داستان درباره عشقی ممنوع بین دو نفر است، عشقی که در دل یک شب بارانی، میان خیابان‌های خیس و زیر نور چراغ‌ها، آن‌ها را به انتخابی سخت میان بقا یا فداکاری می‌کشاند ️✨
          خوشحال می‌شم بخونید و با حمایت‌تون انگیزه منو چند برابر کنید ❤️
          https://www.wattpad.com/story/400110256?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=thv1736

flitata

میشه از بوکم حمایت کنید؟
          اولین فیکشن ایمجینی که شخصیت اصلیش خود تویی با کرکتر مرد قشنگمون dpr ian
          خلاصه : ایان، مردی که بخاطر انتقام خواهرش بهت نزدیک میشه و تو بی خبر از همه جا قلبتو به راحتی به دستای اون مرد میسپاری..اما چی میشه که همه چیز یهو وارونه بشه و یه عشق ممنوعه گریبان گیر اون مرد و نقشه اش شه؟
          https://www.wattpad.com/story/375230627?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=flitata

Teddima

"یه داستان جدید دارم که مطمئنم عاشقش می‌شید! قصه‌ی یه دختر ایرانی که تو دنیای فشن و مد پر از رؤیاهای بزرگه. وقتی به فرانسه می‌ره تا به آرزوهاش برسه، تو مسیرش با یه غریبه آشنا می‌شه... اما این آشنایی یه اتفاق ساده نیست! حس می‌کنه سرنوشت یه برنامه‌هایی براش داره که اصلاً انتظارش رو نداشته. فکر کنید چی میشه وقتی عشق، سرنوشت و یه عالمه پیچ و خم تو راهش ظاهر می‌شن… دوست دارید باهاش همراه بشید و بفهمید چه ماجراهایی در انتظارشه؟"
          https://www.wattpad.com/story/382398239?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=Teddima

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          خوشحال میشم اگر دوست داشتی یه سر به فیکم بزنی..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

Firooze2002

سلام دوست داشتی خلاصه‌اشو بخون>>
          
          همه چیز از جایی شروع شد که امپراطور، کسی که باید پدر صداش میزدم، تصمیم گرفت صیغه‌ی پسرعموی اولم بشم!
          
          من جنی، شاهدخت هفتم گوریو، مادرم یه گیسانگ از سرزمین هانه!
          اون صیغه‌ی مورد علاقه‌ی امپراطوره و منو برادر تنیم مجبور بودیم واژه‌ی نامشروع رو تموم عمر با خودمون بکشیم!
          برای فرار از ازدواج اجباری به سرزمین هان پناه بردم تا برادرمو پیدا کنم!
          اما اونجا درگیر دو شاهزاده‌ی هان، تهیونگ و سهون شدم!
          
          https://www.wattpad.com/story/366062796?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Firooze2002

Dreamer066

سلام قشنگم :)♡ مطمئین نیستم به این ژانر علاقه داشته باشی اما من به تازگی یک مجموعه مافیایی-عاشقانه رو شروع کردم و خیلی خیلی خوشحال میشم اگه بهش یه شانس بدی>.<♥︎
          البته که لازم به ذکره این کتاب فن فیک نیست تمامی کرکترها متعلق به خودم هستند.
          Genre: Romance, smut, BDSM, mafia
          https://www.wattpad.com/story/347461429
          اقتباسی از واقعیت.

armyyydory

سلام حالت خوبه؟
          فک کنم چند ماهیه پیدات نیست وو دیگه اپ نمیکنی؟میشه بیای و دوباره اپ کنی؟من عاشق رمانت شدمخیلی خوبهههه
          امیدوارم اتفاقی برات نیوفتاده باشه وبزودی اپش رو شروع کنی
          بییییی صبرانه منتظرم

BNDL13