poke_r833

ب جاننن چنگیز به تار موی کیم قسمممم
          	به روح تموم اونایی که تو نحسی مردن(یه صد نفری میشن)
          	فردا هپی اند لبخند و اخرین‌پارت اون دوشاتی رو میذارمغیبت صغری و کبری چیه بابا
          	دیگ محو‌نمیشم اگر شدم چنگیز بمیره 
          	لاب یو گایز شب بخیر❤️❤️

mannambaba

@poke_r833  
          	  کیم احتمالا کم گم کچل بشه 
Reply

mannambaba

@poke_r833
          	   ‌مراسم چهلم چنگیزم رد شد فکر کنم  ولی تو هنوز نیومدی 
Reply

AsraRasa

@poke_r833 الان که واقعا غیبی بابا اوکیی؟ حالت خوبه؟ بابا میزاری یا نه
Reply

DejavuRaven

وقت بخیر لاو؛فیکشنِ کوچیکِ من تازه به‌پایان رسیده و به حمایتِ تو و نگاهِ ارزشمندت نیاز داره!خوشحال میشم اگه بتونم چند دقیقه‌ای رو میزبانِ نگاهت باشم~
          
          - نگاهِ تیره‌رنگِ تو رُلِ سیگاری بود که با عطرِ شکلاتیش قلبم رو به‌آغوش کشید و آخرین قطره از تردیدِ توی وجودش رو دود کرد.
          - پس حالا بذار به‌جای عطرِ شکلاتیِ چشم‌هام،لب‌هام تبدیل به دراگی بشن که تاابد بهشون اعتیاد پیدا می‌کنی.
          https://www.wattpad.com/story/377098996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

jkscorp

جئون جونگکوک، راننده ی معروف ماشین های مسابقه ای که هر لحظه از زندگی‌اش را در معرض سرعت گذرانده و همیشه نیازهای شهوانی و هیجان بر احساساتش غلبه کرده، ضعف داشتن در مقابل تهیونگ، رقیبش هیچوقت جزئی از تصوراتش نبود.
          
          https://www.wattpad.com/story/275714099?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=busantownroad

GNorthman

معذرت می‌خوام که بدون‌اجازه اینجا پیام می‌زارم، ولی تازه تصمیم‌گرفتم اولین‌فیکم رو بنویسم(: زمان‌زیادی روش گذاشتم و براش واقعاً زحمت‌کشیدم؛ پس خوشحال‌میشم اگه با «تناقض» همراه‌بشی.
          عشق و آرامشی که بعداز مصیبت و درد وارد زندگی‌اون می‌شد، باعث این تناقض‌شیرین بود!
          
          -تناقض-
          اون خونواده‌ش رو، پدرومادرش رو از دست داده‌بود اما حالا خانواده‌ی جدیدی در انتظارش بود.
          بعد این‌ اتفاقات پیش‌بینی نشده، چه‌کسی قراربود همسر اون امگای‌زیبا باشه؟! تهیونگ یا جونگ‌کوک؟!
          همه‌چیز از بعد اون‌امتحان شروع‌شد...
          https://www.wattpad.com/story/384857859?utm_source=android&utm_medium=ir.eitaa.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Lemon_JM