bahareZangane
با شک به دوتا خط منفی روی بیبی چک زل زده بود .
درکی از موقعیتی که توش بود نداشت .
اونا فقط یه بار و توی مستی اون کار رو انجام داده بودن ولی آخه همون یه کار کوچیک باعث شده بود حال امگای طلایی به این وضع بیوفته.
چند تقه ای به در دستشویی خورد و بعد صدای نگران چان
«سونگمین؟حالت خوبه؟خیلی وقته اون تویی!..»
با این حرف دوباره با حال زاری به تصویر خودش توی آینه نگاه کرد.
در رو باز کرد و از روشویی خارج شد و چان هم بعد از ورود سونگمین به اتاق به عجله سمتش اومد و دستش رو روی شونه هاش گذاشت
«خوبی؟...»
سونگمین با سر جواب نه رو داد
خیلی یهویی بیبی چک رو پرت کرد توی بغل چان و بعد خودش رو با صدای بلندی روی تخت ولو کرد.
«بدبخت شدی چان باید منوگردن بگیری !..
نه تنها من بلکه بچتم باید گردن بگیری!..»
..........................
فیکشنی با ژانر امگاورس و امپرگ
با کاپل های چانمین ،مینسونگ،هیونلیکس...
اگه دوست داری بخونیش میتونی اون رو توی اکانتم ببینی
خوشگل
ساکورای من به حمایت نیاز داره این رو ازش دریغ نکنید
و یه فرصت بهش بدین
بعد از پارت های 6به بعد تصمیم تون رو برای خوندن با نخوندنش بگیرین
ممنون باییی