امشب پارت ده «پسر مو سفید» رو توی واتپد اپ نمیکنم. چون ویوهای چپتر نُه خیلی پایینه و من این احساس رو دارم کسی اینجا علاقهای به ادامه اپ این داستان نداره. برای همین اپ چپتر جدید توی واتپد به شرط پنجاه ویو و بیست لایک میشه.
امشب پارت ده «پسر مو سفید» رو توی واتپد اپ نمیکنم. چون ویوهای چپتر نُه خیلی پایینه و من این احساس رو دارم کسی اینجا علاقهای به ادامه اپ این داستان نداره. برای همین اپ چپتر جدید توی واتپد به شرط پنجاه ویو و بیست لایک میشه.
شماها نمیدونین بچهها ولی من وقتی کامنتاتون رو میخونم جوری ذوق میکنم که اگه پول بهم میدادن انقدر خرکیف نمیشدم. خلاصه که تک تک نظراتتون برام باارزشه و لاو یوووو
@ptfm5yizhan واقعا داستانهایی که مینویسی خیلی زیبا و دوست. اشتنی هست و کامنت و ووت گذاشتن کمترین کاریه که ما خواننده ها میتونیم انجام بدیم البته خود من تا الان فقط دوتا از فیک ها رو خوندم
وضعیت: پایان یافته.⌛
[ نمیدانم... نمیدانم این « بدترین شبها » را شروع کردهام یا دارم شروع میکنم. اما به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بیامید، این روزهایی که دست کم اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع میشد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نوامیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده میشد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم میداشت،
میدانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد.♡ ]
زن مردد پرسید: یعنی اون پدرته؟
پسر اما با غم پیشانی ژاناش را بوسه زد: اون همه چیزمه!
پدرم
مادرم
برادرم
رفیقم
و تنها عشق زندگیم:).
اون ژانِ منه...
چندشاتیِ:اوهمیشهبود #S_M_Hhttps://www.wattpad.com/story/326991965?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Supernatural313