ptfm5yizhan

بچه‌ها می‌دونید که لینک ناشناسم رو می‌تونید توی صفحه اصلی پروفایلم ببینید؟ کساییکه رمز قسمت 29 پسر مو سفید رو می‌خوان و می‌خوان از لینک ناشناس دریافت کنن، وارد پروفایل واتپدم بشید و از اونجا روی لینکی که قرار دادم کلیک کنید تا بتونید به ربات ناشناسم پیام بدید. (پیامتون کاملاً ناشناس برای من  ارسال میشه)

ptfm5yizhan

بچه‌ها می‌دونید که لینک ناشناسم رو می‌تونید توی صفحه اصلی پروفایلم ببینید؟ کساییکه رمز قسمت 29 پسر مو سفید رو می‌خوان و می‌خوان از لینک ناشناس دریافت کنن، وارد پروفایل واتپدم بشید و از اونجا روی لینکی که قرار دادم کلیک کنید تا بتونید به ربات ناشناسم پیام بدید. (پیامتون کاملاً ناشناس برای من  ارسال میشه)

ptfm5yizhan

سلام به همگی حالتون چطوره؟ 
          بعد از این غیبت کبری دلم براتون تنگ شده بود~~
          متاسفانه واتپدم یه مدت بلاک شده بود (مرده شور شکلشو ببرن) و نمی‌تونستم چیزی آپ کنم.
          تصمیم دارم ادامه‌ی داستان «پسر مو سفید» رو براتون آپ کنم و مانهوای «خوشگله امروز دوستم داره» رو هم به آپ نقاش اصلیش برسونم.
          علاوه بر این داستان پسر مو سفید شنبه توی چنل تلگرام اوکیواستوری تمام میشه، اگه کسی خواست می‌تونه از اونجا بخونه و برای دریافت رمز اونجا بهم پیام بده.

user64102361

سلام میشه فن فیکی که برای سریال مقبره گمشده بود رو ادامه بدین؟
          تا اونجایی که نوشتید خیلی خوب بود 
          لطفا ادامش رو هم بنویسید

ptfm5yizhan

سلام عزیزم، ممنونم بابت نظرت❤️
             توی توضیحاتش زدم متوقف شده:(
Reply

Supernatural313

«یک گلوله، یک قلب، یک ورق جوکر…»
          رئیس بانک مرکزی، بامداد امروز با شلیک مستقیم به قلبش کشته شد.
          تنها نشانه: ورق جوکر با حرف بزرگ W که با پونز، بی‌رحمانه به پیشانی‌اش چسبانده شده بود.
          
          شهر در شوک فرو رفت.
          مردم، خشمگین و سردرگم، در خیابان‌های منتهی به بانک مرکزی راهپیمایی کردند.
          اما سؤال سنگین‌تری از صدای گلوله بر سر زبان‌ها افتاد:
          «آیا او واقعاً بی‌گناه بود؟»
          
          افشاگری‌ها آغاز شد.
          پرونده‌ای پنهان از تجاوز رئیس فقید به پنج امگای جوان...
          و باز، همان ورق لعنتی، همان W مرموز، بر صحنه‌ی جنایت.
          
          هر ورق، آغشته به خون، حقیقتی سیاه را فریاد می‌زد.
          
          در پی آن، اسکن دیجیتالی ورق بعدی پرده برداشت از رسوایی تازه:
          افسری فاسد که با گرفتن رشوه، گناهکاران را آزاد و بی‌گناهان را به چوبه‌ی دار سپرد.
          
          قتل معاون بیمه مرکزی...
          قتل تاجر بزرگ ویسکی...
          و لیست، هنوز کامل نشده...
          
          سه سال سکوت، سه سال سایه.
          و حالا، بالاخره پرده کنار رفته:
          قاتل سریالی، معروف به جوکر ـ دبلیو، کیست؟
          افشاگر عدالت یا مجازات‌گری در نقاب کابوس؟
          
          ما فقط می‌دانیم که هر بار که حقیقتی دفن می‌شود، ورقی دیگر از جوکر در باد پدیدار می‌شود...
          
          ———
          
          و حالا با گذشت بیش از یک سال، فصل دوم جوکر-دبلیو آغاز شد؛
          همسفر قدیمی، خوشحال میشم که فصل دوم هم با من هم‌سفر بشی♥️
          
          
          https://www.wattpad.com/story/291472008