r_tesa_

احساس میکنم فیکمو زیادی بی احساسو خشک جلو میبرم پس اگه شماهم اینجوری حس کردین یکم تحمل کنید تا بتونم بیشتر احساساتو نشون بدم

r_tesa_

@Park_Luna2010 وییییی بازهم ممنونننن
Reply

r_tesa_

@user92277370 واییییییییییی ممنونممم
Reply

Park_Luna2010

@r_tesa_ نمیدونم...ولی بنظرم الانم خوبه به هر حال قلمت عالیه
Reply

jkscorp

داستان امگای مغلوبی که با انگشت‌نما شدنش در جامعه، رفته رفته صبر و ضعفش جای خودش رو به بی تحملی و قدرت داد و او تصمیم گرفت تا شهرش را برای مدت نامشخص که حدس می‌زد تا آخرین لحظه ی زندگی‌اش باشد، ترک کند و برای ساختن زندگی‌ای همراه با همه ی آرزو‌هایش درست در وسط جزیره ی اولونگدو، آماده شود، اما هیچوقت در اطرافش انتظار گرگ سیاه پوشی را که هر قدمش را می‌پایید، نداشت.
          
          https://www.wattpad.com/story/285640582?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details&wp_uname=busantownroad

DejavuRaven

وقت بخیر لاو؛فیکشنِ کوچیکِ من درحالِ آپه و به حمایتِ تو و نگاهِ ارزشمندت نیاز داره!خوشحال میشم اگر بتونم چند دقیقه‌ای رو میزبانِ نگاهت باشم~
          
          - نگاه تیره‌رنگِ تو رُل سیگاری بود که با عطر شکلاتیش قلبم رو به آغوش کشید و آخرین قطره از تردیدِ توی وجودش رو دود کرد.
          - پس حالا بذار به جای عطر شکلاتیِ چشم‌هام، لب‌هام تبدیل به دراگی بشن که تا ابد بهشون اعتیاد پیدا می‌کنی.
          https://www.wattpad.com/story/377098996?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=DejavuRaven

MINIJKlover

سلام^^
          لطفا منو تو اولین تجربه ترجمه ام همراهی کنین☆
          خوشحالم میکنین حمایت کنین ♡
          *ببخشید بی اجازه پیام میدم 
          
          
          https://www.wattpad.com/story/385006656?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=MINIJKlover

r_tesa_

@MINIJKlover حتما چرا که نه
Reply