دانه های تگرگ روی شیشه ها سرسره بازی میکنند و رودخانه جریان پیدا میکند،
رودخانه ای از جنس اشک های یخ زده ما..
اشک هایی که با آغوش گرمما یکی پس از دیگری تبدیل به لبخند خیسِ چشم هایمان شدند
و در آخر فقط یکی از ما روحِ آب خواهد شد.
حقیقت مشخص است، ولی به زبان آوردن آن همیشه دشوار میماند؛
پذیرفتن این که خودمان با اشک ها بستری برای مردنمان ساخته ایم.
اشک های یخ زده فقط درد را منتقل میکنند، وای به حال کسانی که به سرما راضی نبودند.
نویسنده: هریکس
....
نمیدونم چطور شده... ولی امروز بعد از سال ها حس کردم دوباره دلم میخواد احساساتمو بنویسم و نتیجش این شد
شاید کسی متوجه نشه ولی فقط دو نفر توی دنیا هستن که معنی این جملات رو به خوبی درک میکنن
داستانِ پشت این چند خط انقدر زیاده که میشه کتاب های زیادی برای توصیفش نوشت.
دانه های تگرگ روی شیشه ها سرسره بازی میکنند و رودخانه جریان پیدا میکند،
رودخانه ای از جنس اشک های یخ زده ما..
اشک هایی که با آغوش گرمما یکی پس از دیگری تبدیل به لبخند خیسِ چشم هایمان شدند
و در آخر فقط یکی از ما روحِ آب خواهد شد.
حقیقت مشخص است، ولی به زبان آوردن آن همیشه دشوار میماند؛
پذیرفتن این که خودمان با اشک ها بستری برای مردنمان ساخته ایم.
اشک های یخ زده فقط درد را منتقل میکنند، وای به حال کسانی که به سرما راضی نبودند.
نویسنده: هریکس
....
نمیدونم چطور شده... ولی امروز بعد از سال ها حس کردم دوباره دلم میخواد احساساتمو بنویسم و نتیجش این شد
شاید کسی متوجه نشه ولی فقط دو نفر توی دنیا هستن که معنی این جملات رو به خوبی درک میکنن
داستانِ پشت این چند خط انقدر زیاده که میشه کتاب های زیادی برای توصیفش نوشت.
Ignore User
Both you and this user will be prevented from:
Messaging each other
Commenting on each other's stories
Dedicating stories to each other
Following and tagging each other
Note: You will still be able to view each other's stories.