rozmin86

لطفا داستان جدیدم رو دنبال کنید 
          	ممنون قشنگ‌ها 
          	https://www.wattpad.com/story/339418818

Diomaxim

سلام دوست عزیز؛
          افتخار می‌دی جزؤ اولین ریدرهامون باشی؟-
          چند وقتیه می‌خواستم ازت بپرسم ولی ممنون می‌شم رومو زمین نندازی:)
          این یه رمان عاشقانه، فانتزی سیاه و جناییه که با همکارم دارم می‌نویسمش؛)
          منتظر جوابتم^^
          
          https://www.wattpad.com/story/365564115?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Kim__Sisa

HastyNF8

سلام عزیزم اومید بارم حالت خوب باشه اومدم بگم چرا دیگه داستانو ادامه نمیدی خیلی خوب بود خیلی خوشحال میشم اگه برگردی و ادامشو بزاری یه نویسنده عالی هستی تو ❤️❤️❤️

FaezeVaez

hanasey

سلام
          روز بخیر 
          با اجازه نویسنده جان معذرت برای بی اجازه پیام گذاشتنم
          دعوتتون میکنم برای یک داستان عاشقانه کلیشه ای که در عین حال کلیشه ها رو میشکونه
          مطمئنا اگه بهش یک شانس بدی و ژانر مورد علاقت باشه و قلمم و دوست داشته باشی ناامیدت نمیکنه .... بهت قول میدم♥
          داستانی که قرار بود سافتمون کنه ولی خوب مغز نویسنده یکم شیطانیه منتظر هرچیزی باشید
          
          https://www.wattpad.com/story/343457545?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading_part_end&wp_uname=hanasey&wp_originator=0F5ZZelyMlELmCnjTmMQMyLiBU9wLEqXsiG6Gcj65Bg20%2BBXSslFDiJ00MFMQihJSCVUeynCPt6zST3%2Bmjbt%2F75TO3QusXj%2B2dp3c9PFn0Xc4qPbjSnjohKf5ePaJ

he_callsme_Nahal

**صورتش رو جلو آورد و دستش رو آروم پشت کمرم برد...
          با تپش قلب بالا نگاهش کردم که به سرعت اسلحه ام رو از کمرم کشید بیرون و با یه حرکت دستم رو پیچوند و به کابینت چسبوندم...
          ضامن اسلحه رو خلاص کرد و روی شقیقه ام گذاشت و گفت: «فکر کردی اینقدر خرم؟ نمیفهمم واسه چی اومدی اینجا ...»
          با استرس نفس نفس زدم و چشمام رو بهم فشار دادم که لبش رو به گوشم چسبوند و ادامه داد: «... لیلی کوچولو؟»**
          
          سلام عزیزم ⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
          اگه به ژانر عاشقانه - پلیسی خوشت میاد و دنبال یه رمان با موضوع جدید میگردی به بوک جدیدم سر بزن ♡⁩♡⁩
          
          https://www.wattpad.com/story/275569065