qarmisp
سر صبحی رفتم جایی که بالها میسوزند خوندم.
نه همه ش رو.فقط اون شب رویایی اون دو موجود عاشق رو.
..معمولا چیزی میخونم که موقع خوندنش یه احساسی بیدار بشه.نه که اون ضعف شدید برای تجربه کردن رو حس کنم.
خط آخر رو ممکن کردی.واقعا آفرین.