rura_A

_im_blue_moon

@rura_A دلم برای تو و قصه هات تنگه دختر...
Reply

ZahraVahidi1

ولی...چرا احیاگرو پاک کردی؟حیف بودن....شاید نسبت به داستان فوق العاده ای که داشت بهش کم لطفی شده بود....اما بازم بودیم کسایی که برای بار سوم اومده باشن بخوننشون(:

Amineh1

نمیتونم توصیف کنم چقدر غمم گین شد وقتی اومدم سراغ احیاگر و دیدم نیست.

ZahraVahidi1

من الان تنها امیدم پی دی افش توی تلگرامه....
Reply

VK-Cheri

سلام عزیزم ببخشید بی اجازه توی مسیج بوردت پیام میزارم ‌‌..
          من تازه کارم رو توی واتپد شروع کردم و خوشحال میشم اگر دوست داشتید یه سر به فیکم بزنید..
          
          
          
          پسر دستش رو روی سینه مرد مقابلش گذاشت و لب زد : وقتی بچه بودم ارزوی پرواز داشتم ! 
          حس آزادی و سرخوشی وقتی که بین هوا معلقی .. بدون اینکه هیچ فکر و سنگینی احساس کنی "
          قطره اشکی به ارومی از گوشه چشمش چکید و مردمک های لرزونش روی صورت اروم مرد نشست : میای باهم پرواز کنیم ؟"
          
          https://www.wattpad.com/story/374360976?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=VK-Cheri

bluejflower

هلو زیبا ببخشید بدون اجازه تو مسیج بردت پیام گذاشتم خوشحال میشم سر بزنی 
          تنکسسس
          |اختلالی منجر به شکوفایی|
          جئون جونگ کوک توی هیجده سالگی دچار اختلال مانیک دپرسیو نوع مانیک میشه و خوش گذرونی های افراطیش‌زندگیش‌رو خراب میکنه و  این تلنگر باعث میشه به نوع دوم بیماری یعنی افسردگی رو بیاره اما همچی وقتی کیم تهیونگ پسری که به خاطر طرد شدنش از خانواده مجبور به کار میشه عوض میشه . با اخراج شدن ته  اون دنبال کاره جدیدی میگرده و اولین بار با جئون جونگ کوک مواجه میفهمه جفتشه.
          تهیونگ حتی با بی توجهی های کوک هم  از تنها سرپناهش‌ دل نمیکنه.
          ولی جونگ کوک موقعیت مراقبت از خودش رو نداشت چه برسه به فرده دیگه.
          شاید اختلال جونگ کوک سرنوشت اون دو رو به بازی میگرفت میکرد! اما نویسنده اش خوده تهیونگ و جونگ کوک بودن.
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/376018994?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=reading&wp_uname=bluejflower