یک سال شده واتپد نیومدم ...
حس میکنم یچیزیم گم شده ...
خوبی واتپد اینه اینجا کسی منو نمیشناسه و من راحتم یجوری شده خالی کردن روح روانم اینجا .
اون ادمی که کلی توجه میکرد به همه چی و نگران بود و عصبی میشد و خوشحال میشد دیگه نیستم ..
من میترسم از مرگ . نه مرگ خودم . مرگ مامانمم و کاپم .
کسایی که واقعا دوسشون دارم
نمیخام مثل بابام از دستشون بدم .
حس میکنم همه رو از دست دادم و هیچ دوستی ندارم .
برنامه نویس خوبی نیستم
حتی دانشجوی خوبی هم نیستم .
کیپاپر یا کیدرامر خوبی هم نیستم .
تولد منو همه فراموش کرده بودن .
همه !
دلم یه تعطیلات بدون نگرانی میخواد .
دلم میخواد تجربه کنم همه چیو .
چه خوب چه بد .
از پرش از ارتفاع گرفته تا انواع مخدر .
اما برای یکبار امتحان کردنش .
چه خوب چه بد .
دیشب از ترس بهم حمله دست داد .
امروزم حالم بد بود .
فقط ب فکر خالی کردن مغزم بودم .
نه با فیلم خالی شد . نه کتاب . نه بیرون رفتن . نه چت کردن . نه غذا خوردن . هیچی .
اصلا دلم نمیخواد معتاد شم :)
اما لعنتی مغزتو اروم میکنه ...
من خیلی بدم ...
حالم دیگه داره از خودم بهم میخوره .
دلم میخاد یکی بیاد بهم بگه .
ا/ت حتی از خودتم توقع نداشته باش .
اما همه بهم میگن .
ا/ت از هیچ کس جز خودت توقع نداشته باش .
بچه ها این داستان معرکست
یک پارت کامل (کامل) بخونید متوجه منظورم میشید
من اصلا نویسندشو نمیشناسم
فقط میدونم این داستان ارزش دیده شدن رو داره
.
.
.
.
خلاصه اش اینه جونگ کوک تو یه خانواده مزخرف زندگی میکنه ک همه چی زشته (شبیه خانواده های ابرانی خودمون) و زود باید ازدواج کنه !!
جونگ کوکم مجبوره ب حرفشون گوش کنه چون داره با اونا زندگی میکنه و پولی نداره
اما یه روز جونگ کوک ...
.
.
.
^ داستان قوی داره ^
https://www.wattpad.com/story/244847937
فقط منم یا شما هم ؟
با یه آدمی ک زیاد شناختی ازش ندارم
اینقدر موقع حرف زدن سوتی میدم
طرف از مرز خندیدن رد میکنه میره تو مرز گیجی :/
الان زنگ زدم دوستِ کاپم چون گوشیشخاموش بود ومن نگرانش شدم .حالا داریم حرف میزنیم
بهم میگه چرا اینقدر با خودت حرف میزنی؟
یطور بگو منم بفهمم چی میگی؟
خدا :/ چرا حرف زدن اینقدر سخته؟
های لاولی، نویسنده این فنفیک تازه کارشو شروع کرده و واقعا به حمایت نیاز داره خوشحال میشم یه سر به فنفیکش بزنی و هواشو داشته باشی❤️
https://my.w.tt/s95UHP4I1ab
یا حداقل اکانت
@minblume
رو فالو کنی✨