سلام به نویسنده های گلمم.خوبین خوشین خسته نباشین.فک کنم برای شمام واتپد نوتیف پارت تازه نمیاره،میشه لطفا موقع آپ اعلام کنین. من همین الانشم کلی از داستارو نمی دونستم آپ شده.ممنون میشم
سلام به نویسنده های گلمم.خوبین خوشین خسته نباشین.فک کنم برای شمام واتپد نوتیف پارت تازه نمیاره،میشه لطفا موقع آپ اعلام کنین. من همین الانشم کلی از داستارو نمی دونستم آپ شده.ممنون میشم
سلام به دوستای گلم و خواننده های عزیزم
این داستان ویرایش شد چون خیلی اشکالات داشت.اما به بدنه داستان دست نزدم چون اولین کارمه وخیلی دوسش دارم.
ازعزیزانی که با تمام اشکلاتش هم خوندن و نظردادن یک دنیا ممنونم
https://www.wattpad.com/story/356848401
سلام دوستای گلم.بعدازکامنت بی ادبانه ای که برای داستان همسر کرایه ای، گذاشته بودن، ایشون رو مسدود کردم و خواستم یه چیزی بگم
کسی مجبور نیست داستانهای منو بخونه همونطورکه من مجبورنیستم داستان همه رو بخونم.
پس اگر می خوتید وخلاف سلیقه اتونه، یا ازنیمه ول کنین یا اگرتا آخرمی خونین، مودبانه کامنت بذارین.
واقعا انتظاراینکه مودبانه نطربدین فک نکنم درخواست زیادی باشه.
مممنون
وضعیت: پایان یافته.⌛
[ نمیدانم... نمیدانم این « بدترین شبها » را شروع کردهام یا دارم شروع میکنم. اما به هر تقدیر، این ساعات تاریک و بیامید، این روزهایی که دست کم اگر هیچ موفقیت دیگری درش نبود، اینش بود که به امید دیدار تو شروع میشد و حتی اگر هم در آخرین ساعات شب با نوامیدی کامل، مثل دفتری بر هم نهاده میشد، باز این امید که فردا بتوانم ببینمت زنده نگهم میداشت،
میدانی؟ از فردا صبح، دیگر این امید را هم از دست خواهم داد.♡ ]
زن مردد پرسید: یعنی اون پدرته؟
پسر اما با غم پیشانی ژاناش را بوسه زد: اون همه چیزمه!
پدرم
مادرم
برادرم
رفیقم
و تنها عشق زندگیم:).
اون ژانِ منه...
چندشاتیِ:اوهمیشهبود #S_M_Hhttps://www.wattpad.com/story/326991965?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=Supernatural313