san_thats_me

نتم خیلی ضعیفه -_-یکم صبر کنید پارت آخر تالک تو می تو راهه( :

tiejix

هی لاو، ببخشید بی اجازه اومدم مسیج بوردت، بعد سه سال دوباره نوشتن رو از سر گرفتم، میشه به فیک جدیدم سربزنی؟ خوشحال میشم نظرتو راجع بهش بدونم
          
          -راستی، فالوت هم کردم، خوشحال میشم افتخار بدی و وارد دایره ادمای زندگیم بشی و باهم تعامل کنیم *قلب*
          
          ‏https://www.wattpad.com/story/331058595?utm_source=ios&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=
          

SarinaMehrabi

ببخشید که بدون اجازه شما اینجا چیزی تایپ میکنم اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم یک فیکی بنویسم که واقعا زمانم رو روش بزارم :) 
          اگر دوست داشتی رز سفیدم در خونه "میراث"  رو بزن و کمی مهمونش باش و با میزبان های مهربونش همراه باش :)
          
          
          " میراث " 
          
          دکتر کیمی که سعی کرده بود بعد از فوت پدرش تمام خانواده کیم را به دور هم جمع کند اما ...
          نوه کوچکتر کیم بزرگ که طی سال ها غیبش زده بود چی ؟ 
          یک دایی مسئولیت پذیر ، برای برگرداندن خانواده اش تا اسپانیا هم میرود .... درسته ؟
          اما واقعا آن پسر گمشده ، حاضر به پذیرفتن خانواده ای که روزی با پای خودش آنها را طرد کرده بود ، می‌شد؟
          
          
          
          
          
          https://www.wattpad.com/story/374561364?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=SarinaMehrabi

moonchild_2003

سلام به نویسنده قشنگم و ریدرای قشنگ ترش!
          من مونی ام،یه نویسنده تازه وارد که خوشحال میشه از داستان جدیدش حمایت بشه
          ویکوکه و موقع خوندنش با یه عالمه چیزای کیوت قراره روبرو بشیم!
          مرسی که یه نگاه بهش میندازین،مونی دوستون داره
          https://www.wattpad.com/story/365732627?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_writing&wp_page=create&wp_uname=moonchild_2003

the_bokeh

Teahkook_writer

پسرک مظلوم تقریبا از گفتن خواسته اش پشیمون شده بود و میخواست هرچه سریعتر از شر نگاه های شهوت انگیز و بدجنسانه پدرخوانده اش که بخاطر جاذبه نگاه و پرستیژ ایستادنش هر کسی وادار به اطاعت از دستوراتش می‌کرد ، خلاص بشه . 
          " قانع کننده نبود جونگ‌کوک ! ... لازمه بهت یاداوری کنم چرا دیروز تنبیه شدی یا یادته !؟ "
          
          https://www.wattpad.com/story/318593161?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=share_reading&wp_page=library&wp_uname=Teahkook_writer&wp_originator=iaIZ0N%2FllybflMCyFx9%2BmFgiq0zkoGPn7h9EQNuLZHauKILE12KCFC%2F9LoDWYcWcTdXKkBMmZy61UxvEESehEYhv2ma6niVFFAiIFgLmlEaGCgcgV2JSsjGRQlAomG24

user78295161

سلام کیوتی ببخشید بابت پیام تو مسیج بردت 
          
          خوشحال میشم یه نیمچه نگاهی به بوکم بندازی و اگه خوشت اومد بخونیش ^^
          
          https://www.wattpad.com/story/334866576?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=user78295161&wp_originator=Qxim7jWLoT7TI6RBjybIKiGA7kmepBCyJ2QhtSYbUXP1T2phf79OWEfDfakGgISkz0mxwOqQPJeLTGXAGBZeK0nqx7C4V176tnLeUGSvdCJD8YJgFmJ7HzOu%2F7sZ1751