سلام شکوفه هام
امروز آپ نداشتیم کسی هم پیگیر نشد
منتی نیست ولی هفته ای دوپارت طولانی آپ میکنم ولی،هربار کامنتا کم تر میشه....
منم با کامنتاتون نقلط ضعف و قوت رو میفهمم...
خوب میخوای مثل بقیه رایترا بگمتا شرطا نرسه آپ نداریم
سلام اگه یه فیک با وایب آبی و ژانر فانتزی و درام دوست دارید خوشحال میشم نگاهی به فیک دوست من بندازید و با ووت و کامنت هاتون یکوچولو حمایت کنید:)
-----
_نگاهم نمیکنی، چشمآبی؟... به جرم کدوم گناهم معبودمو ازم گرفتی؟... این همه مدت ازم فاصله گرفتی و هنوز هم فرقی نکردی... تو فرشتهی من بودی؛ کی وقت کردی قلبتو ازم بگیری؟... شاید من اشتباه میکردم... شاید نباید میذاشتم وارد زندگیم بشی!
_آره! نباید میذاشتی... اومدی که همینو بشنوی؟
_دروغ گفتن هم یاد گرفتی؟
_تو زیادی متوهمی... من حقیقتو گفتم.
_با قلبم زیادی بیرحمی، عزیزکرده! یادت نره امروز چقدر شکستیم... قلب من که تکهتکهست، ولی تو به همین تکههای کوچیکم هم رحم نکردی... برای آخرین لحظه فقط یه چیزو از قلبت میخوام: حرفای امروزتو هیچوقت یادت نره... چون تهیونگی که امروز میره، دیگه برنمیگرده!
https://www.wattpad.com/story/397012397?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=gahanbakhshmona
سلام اگه یه فیک با وایب آبی و ژانر فانتزی و درام دوست دارید خوشحال میشم نگاهی به فیک دوست من بندازید و با ووت و کامنت هاتون یکوچولو حمایت کنید:)
-----
_نگاهم نمیکنی، چشمآبی؟... به جرم کدوم گناهم معبودمو ازم گرفتی؟... این همه مدت ازم فاصله گرفتی و هنوز هم فرقی نکردی... تو فرشتهی من بودی؛ کی وقت کردی قلبتو ازم بگیری؟... شاید من اشتباه میکردم... شاید نباید میذاشتم وارد زندگیم بشی!
_آره! نباید میذاشتی... اومدی که همینو بشنوی؟
_دروغ گفتن هم یاد گرفتی؟
_تو زیادی متوهمی... من حقیقتو گفتم.
_با قلبم زیادی بیرحمی، عزیزکرده! یادت نره امروز چقدر شکستیم... قلب من که تکهتکهست، ولی تو به همین تکههای کوچیکم هم رحم نکردی... برای آخرین لحظه فقط یه چیزو از قلبت میخوام: حرفای امروزتو هیچوقت یادت نره... چون تهیونگی که امروز میره، دیگه برنمیگرده!
https://www.wattpad.com/story/397012397?utm_source=android&utm_medium=org.telegram.messenger&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=gahanbakhshmona
https://www.wattpad.com/story/399602499?utm_source=android&utm_medium=link&utm_content=story_info&wp_page=story_details_button&wp_uname=hayonmoo
سلام.
توی این دنیایی که پر شده از داستانهای تکراری، من خواستم یه جهان متفاوت خلق کنم.
کتابی که نوشتم اسمش دنیای "ایلمرا"ئه؛ داستانی فانتزی با فضای تاریک، شخصیتهایی با گذشتههای پیچیده، و عشقی که ساده و سطحی نیست.
روایتی از جادو، قدرت، زخمهایی کهنه و احساسی که آهسته و عمیق شکل میگیره.
مرکز داستان حول سه شخصیت ساخته شده:
فلیکس، وارث قدرتی ممنوعه با قلبی پر از سکوت.
هیونجین، نگهبانی که گذشتهاش از او یک سایه ساخته.
و هان جیسونگ، جادوگری که قانونها رو نه تنها میشکنه، بلکه از نو میسازه.
همهی اینها در دنیایی به اسم «ایلمرا» شکل میگیره؛ با نقشه، مناطق جادویی، سلسلهمراتب قدرت و قوانینی که هر قدم خلافشون، یک مرگ خاموشه.
اگر دنبال داستانی هستی که فقط سرگرمت نکنه، بلکه حست رو هم درگیر کنه، خوشحال میشم بهش سر بزنی و نظرتو برام بنویسی.
خوانندهای که میخونه، ادامه دادن داستان رو واقعیتر میکنه.